نیلوفر صادقی مترجم در آمریكا :

با کتاب سانتاگ مانند روبیک برخورد کنیم!

با کتاب سانتاگ مانند روبیک برخورد کنیم!

به گزارش لباس دونی، مترجم کتاب «در آمریکا» نوشته سوزان سانتاگ می گوید: شاید با این کتاب باید مانند مکعب روبیک برخورد کنید که باید رنگ ها را جور کنید؛ داستان را بخوانید و لایه های اثر را درک کنید و مکعب را به نحوی بچینید که رنگ ها کنار هم قرار بگیرند، آن زمان به اصل حرف سانتاگ پی می برید.


نیلوفر صادقی که با رمان «در آمریکا» بعنوان برگزیده هفتمین دوره جایزه ابوالحسن نجفی شناخته شده است، در گفتگو با ایسنا در رابطه با این رمان اظهار نمود: سانتاگ این رمان را در سال ۱۹۹۹، حدود شش یا هفت سال پس از رمان تاریخی «عاشق آتشفشان» نوشته است. «در آمریکا» و «عاشق آتشفشان» دو رمان مهم سانتاگ در سالهای پایانی کاری اش هستند. این رمان ها در ظاهر رمان تاریخی اند اما یک جور زندگینامه هستند و می توانیم رنگ و بوی سانتاگ را در این آثار ببینیم.

او با اشاره به اینکه شخصیت های رمان بر اساس شخصیت های واقعی خلق شده اند، اظهار داشت: داستان «در آمریکا» هم بر اساس یک داستان واقعی است. البته هیچ کدام از شخصیت ها، آن هایی نیستند که در دنیای واقعی می بینیم؛ بلکه سانتاگ تغییر اساسی در شخصیت ها بوجود آورده است. داستان اصلی کتاب در رابطه با یک هنرپیشه بسیار معروف لهستانی است. او به همراه همسر و گروهی از همراهانش در اواخر دهه ۱۸۷۰ تصمیم می گیرند از لهستان تحت اشغال روسیه به آمریکا مهاجرت کنند. این داستان مبنای کار سانتاگ بوده است.
این مترجم ضمن اشاره به این که این خانم بازیگر یکی از ستاره های برجسته و شناخته شده لهستان است، اضافه کرد: زمانیکه آنها به آمریکا می آیند به جهت اینکه با سلیقه آمریکایی تطبیق پیدا کند، نامش را عوض می کند و به ناچار یک سری چیزها را می پذیرد. البته این شخصیت ها در رمان تغییر پیدا کرده اند؛ رفتار و کنش های شخصیت ها با شخصیت های واقعی متفاوت می باشد، سانتاگ با این تغییرات آدم های جدیدی را خلق کرده است. اگر این خانم هنرپیشه لهستانی را بشناسید، فکر می کنید داستان زندگی اوست اما این طور نیست و سانتاگ به لحاظ شخصیت، رفتار و واکنش ها آدم های دیگری را خلق کرده است.
او اضافه کرد: سانتاگ زندگی شخصیت ها را در دو سه دهه نشان می دهد؛ از زمانیکه به آمریکا وارد می شوند، کارهایی که می کنند و می کوشند از این کشور آرمان شهری بسازند؛ اما چند ماه بعد متوجه پوچی کار خودشان می شوند، عده ای به کشورشان برمی گردند و عده ای هم می مانند و راه خویش را ادامه می دهند. در واقع یکی از فضاهای رمان مهاجرت است؛ زمانیکه از فرهنگی به فرهنگ دیگر می رود، چه تغییراتی حاصل می شود و هرکسی در مقابل چنین تغییراتی چه واکنش هایی دارد؟
صادقی در ادامه اظهار داشت: اگر رمان بادقت خوانده شود متوجه می شوید واکنش شخصیت اصلی یا همسرش به ماجرا چه بوده است. یا شخصیت دیگر رمان هنرپیشه انگلیسی است که از کشور خودش مهاجرت کرده و در کتاب نشان داده است مهاجرت یک لهستانی با مهاجرت یک بریتانیایی فرق می کند؛ چند نوع زندگی را می بینیم. سانتاگ در این رمان تفاوت های آدم ها را نشان می دهد؛ این که کسی مهاجرت را بهتر پذیرفته، کسی با فرهنگ کشور میزبان تطبیق پیدا نکرده و به شکلی تلاش دارد تربیت خویش را حفظ کند.

صادقی در رابطه با این که چرا سوزان سانتاگ رمان نویس شد، هم توضیح داد: سانتاگ پس از چند دهه تمرکز بر روی جستارها، مقالات و مطالب نظری کم کم گرفتار نوعی خستگی و ملال می شود و به تغییر نیاز پیدا می کند و ازاین رو تصمیم می گیرد به داستان گویی و نوشتن داستان برگردد. سانتاگ می گوید راه نجات را در این می بینم که به داستان برگردم و به شیوه درست و مطلوب داستان بگویم.
وی در ادامه تصریح کرد: سانتاگ حتی از چیزی که از آن گریزان بوده؛ یعنی ادبیات قرن نوزدهم به مفهوم کلاسیکش بازمی گردد؛ او از این که بخواهید دنیایی را برای خواننده خود بسازید، احساساتش را برانگیزید و گریه اش را درآورید گریزان بود؛ اما بعدها تصمیم می گیرد همین را امتحان کند. میتوان گفت نگاه سانتاگ به داستان نویسی در دهه ۱۹۹۰ عوض می شود و دو رمان تاریخی می نویسد.
صادقی اضافه کرد: سانتاگ از یک نگاه انتقادی قوی برخوردار بود و این که بخواهد ایده ها و نظریات را کنار بگذارد، ممکن نیست. علیرغم این که می خواهد به شیوه قرن نوزدهم داستان بنویسد نمی تواند؛ او بسیاری از ساختارها را برهم می زند، در جاهایی بعنوان راوی، در داستان حضور پیدا کرده و با ما صحبت می کند، نکته هایی را گوشزد می کند که نشان داده است منِ راوی در زمان حال زندگی می کنم؛ اما داستانی را از سه قرن پیش برای تان روایت می کنم. از سوی دیگر روشهای فنی مختلف روایی را به کار می گیرد که شاید این مورد جالب باشد؛ ما در رمان هم خطاب مستقیم داریم، هم نامه داریم، هم یادداشت روزانه داریم، خاطرات و مونولوگ هم داریم. یعنی چند تکنیک را بدون این که مرز و فاصله ای میان شان باشد، استفاده می نماید که این مورد نوآوری و خلاقیت سانتاگ را نشان داده است و این که نمی خواهد به اصول از پیش تعیین شده پایبند باشد.
این مترجم در رابطه با معیارهای انتخاب کتاب برای ترجمه هم اظهار نمود: مسلماً مترجم قبل از هر چیز یک خواننده است؛ یعنی پیش از این که وارد این حوزه شود، کتاب های زیادی خوانده و یک سلیقه شخصی در مقام خواننده پیدا کرده است. به نظرم یک مترجم نباید فراموش کند پیش از هر چیز یک خواننده است. مترجمی شغل و حرفه ای نیست که مبنایش پرفروش شدن و مطرح شدن نام کتاب باشد؛ بلکه مترجم ابتدا باید بعنوان خواننده کاری را بپسندد و بر مبنای معیارهایی که در طول سال ها پیدا کرده، کتابی را انتخاب نماید.
وی در ادامه بیان نمود: زمانیکه مترجم یک کار را انتخاب می کند در واقع نویسنده ای را معرفی می کند که در دنیای ادبیات نقشی را دارد و با ترجمه کتاب به خوانندگان اثر وی در یک زبان جدید اضافه می کند که این کار مسئولیت آور است. مترجم باید کار خویش را انجام دهد و اثری را انتخاب نماید که خوانندگان را هم جذب نماید، البته نمی شود همه سلیقه ها را تأمین کرد. اما به نظر کار باید ارزشی بالاتر از صرف سرگرم کنندگی داشته باشد و چیزی اضافه کند. به نظرم مهم می باشد که مترجم فراموش نکند خود یک خواننده است و معیارهای درونی خویش را در انتخاب اثر اعمال نماید.
صادقی در رابطه با ترجمه های تکراری هم اظهار داشت: متأسفانه این اتفاق در بازار کتاب وجود دارد، خیلی وقت هم هست و نظارتی بر روی آن وجود ندارد، فکری هم در رابطه با چاره آن نشده است. البته کار سختی است که بتوان جلو این جریان را گرفت. قاعده و قانونی وجود ندارد و چند نفر سراغ کتاب می روند و با سرعت عجیبی ترجمه می کنند، اگر مترجم واقعی پای کار نشسته باشد، خیلی زمان می برد؛ اما با سرعت عناوین بیرون می آید و پشت هم کار می شود.

نیلوفر صادقی افزود: البته گاه ترجمه ای از قبل بوده که این ترجمه ضعیف است پس جای کار دارد و ضروری است ترجمه جدیدی صورت بگیرد. چه بسا ترجمه هایی داشتیم که حق مطلب را ادا نکرده و اثر اصلاً اقبال پیدا نکرده است؛ اما زمانیکه ترجمه خوبی از کتاب صورت می گیرد، اثر تازه جایگاه خویش را در جامعه پیدا می کند. در غرب، کلاسیک ها هرچند سال یک مرتبه ترجمه می شوند؛ اما ما با یک افسارگسیختگی روبه رو هستیم که همه مان از آن صدمه می بینیم. نمی دانم چطور میتوان با این موج عظیم مواجه گردید. شاید باید بر بیشتر آگاه کردن مخاطبان و ناشران کار کرد.




1402/12/04
16:39:56
5.0 / 5
444
تگهای خبر: خلاقیت , هنر
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۳ بعلاوه ۴
لباس دونی