اقتداری در اخرین مصاحبه اش درباره خلیج فارس چه گفت؟
غیرت پیر خلیج فارس روی نامی كه همیشگی است
لباس دونی: غیرتی كه اقتداری روی نام خلیج فارس داشت، در هر كلمه ای كه از زبانش جاری می شود به خوبی هویداست؛ وقتی با تاكید می گوید « خلیج فارس، خلیج فارس است و بس!» یا وقتی مقابل حسنعلی منصور می ایستد و همین جمله را تكرار می كند...
به گزارش لباس دونی به نقل از ایسنا، هر چند روز سه شنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۸ «احمد اقتداری»، «پدر مطالعات خلیج فارس»، در سن ۹۴ سالگی درگذشت اما تا آخر دنیا با استناد به كارنامه ی درخشان اش از آموزگاری، وكالت دادگستری، مورخ تاریخ، جغرافی شناسی و نویسندگی گرفته تا حرف ها، پژوهش ها و مطالعاتی كه درباره ی خلیج فارس داشته، از آثار بعنوان یكی از مهمترین اسناد رسمی برای نام «خلیج فارس» می توان اصرار كرد.
اقتداری مرداد ۹۷ آخرین گفت وگویش را با مجله «بندر و دریا» انجام داد و صحبت هایش با محمدولی زاده و سعید برآبادی در شماره ی نهم، مردادماه ۱۳۹۷، منتشر شد:
*در فیلم مستندی كه از شما بعنوان «به ایران جاودانی ام» ساخته شده، می گوئید هر ایرانی موظف است برای خلیج فارس كاری بكند. فكر می كنید بهترین كاری كه می شود برای ترویج فرهنگ خلیج فارس كرد، چیست؟
- در مبحث شما و فعالیتی كه دارید، اطلاع رسانی و فرهنگ سازی. من یك زمانی میهمان فرمانده های ارتش بودم. به آنها گفتم كه به سربازانتان خلیج فارس را آموزش دهید. به شما هم همین را می گویم. سازمان بنادر و دریانوردی، همانطور كه از نامش پیداست، انس و الفتی با خلیج فارس دارد. این كارمندان، این زحمتكشان باید بدانند كه در چه سرزمینی و چه دریایی زندگی می كنند. این كار شماست كه به آنها بگویید. كار مطبوعات و رسانه همین است كه این اطلاعات را به دست عامه برساند. اهتمام كنید به مردم ایران بفهمانید كه این دریا از ابتدا، نامش خلیج فارس بوده و هست و خواهد بود. این جزایر، این بنادر، مال ایران بوده و خواهد بود. اخیراً كتابی در دست چاپ داریم به نام «بحرین». در این كتاب شرح داده ام كه چطور شاه فریب خورد و در مقابل تحویل گرفتن جزایری كه صددرصد ایرانی بوده اند، بحرین را از دست داد. اگر آن اشتباه تاریخی نبود، امروز بحرین هم تكه ای از نقشه جغرافیایی ما بود؛ همانطور كه تكه ای از جغرافیای فرهنگی و تاریخی ماست و خواهد بود. در آن كتاب روایت علم [امیر اسدالله] را درباره بحرین آورده ام كه نوشته بود: «امروز خدمت اعلیحضرت بودم. ایشان فرمودند «قضیه بحرین دارد حل می شود.» نمی دانم پس از این به ما می گویند خیانت كردید یا خدمت؟»
*اهمیت بحرین در ماجرای خلیج فارس چیست؟ این كشور بالاخره یك زمانی از ایران جدا شده اما می خواهم برای مخاطبان ما بگویید كه چرا هر وقت پای خلیج فارس به میان می آید، نوعی افسوس درباره بحرین هم وجود دارد.
- در مورد بحرین، افسوس به خاطر بی عرضگی شاه است. با یك رفراندوم ساختگی و دروغ كه مردی به نام «گیچیاردی» مدعی برگزاری آن در بحرین شد، تمام این اتفاقات افتاد. این آقا ادعا كرد كه رفراندومی از جانب سازمان ملل در بحرین انجام داده و مردم بحرین كه عموماً ایرانی و شیعه هستند، رأی داده اند به استقلال از ایران! شاه در فرودگاه دهلی از این رفراندوم و نتایج آن خبردار شد و تاییدش كرد. آیا شاه ایران، وزیر خارجه ایران، رئیس سازمان امنیت و اطلاعات ایران و رجال آن روز نمی دانستند كه بحرین جزو لاینفك آب وخاك و مرز و بوم ایران است و مردم بحرین شیعه اثنی عشری و ۸۰ درصد ساكنین بحرین، ایرانی و ایرانی تبار و از مردمان دشتستان، تنگستان، خوزستان و لارستان و بلوچستان ایران اند؟ الان هم اگر شما وارد فرودگاه بحرین بشوید، اسم فرودگاه «دیلمون» است. ریشه این كلمه همان «دیلمِ» خودمان می شود، آن وقت دانماركی ها پول گرفته اند از شیخ بحرین و كتابی منتشر نموده اند به اسم «در جست وجوی دیلمون، قدیمی ترین تمدن جهان». معلوم است كه فقط با این حقه ها می شود تاریخ را زیر سوال برد؛ والا از خود بحرینی ها هم بپرسید، خودشان را ایرانی می دانند. مخلص كلام این كه: ایرانی ها از قدیم الایام این طور بوده اند كه دست اندركاران حاكمیت، در جریان امور بوده اند اما عامه مردم چندان خبری ندارند از این جور مقوله ها. به سلیقه مردم بنویسید و اگر قصد دارید كاری برای آنها بكنید، كافی است حقایق تاریخی را درست به مردم بیاموزید، فرهنگ سازی كنید تا آنها ایران واقعی خودرا بشناسند.
*یكی از مهم ترین خاصیت های فعالیت های شما، گزارش میدانی، سفر و حضور در منطقه مورد تحقیق است. از سفرهایی كه برای تهیه آثار خود در زمینه خلیج فارس به جنوب كشور داشتید، چه خاطره هایی همراه خود آورده اید.
-بسیاری از این خاطرات، در این طرف و آن طرف نقل شده. عمر من ۹۳ سال است و این روزها دیگر واقعاً خسته ام؛ از جاروجنجال، از مصاحبه و گفت و گو و حرف وحدیث. می خواهم همین جا بنشینم و «نون و ماستم» را بخورم. می خواهم بگویم پیش از این كه پدر خیلی از شماها به دنیا بیاید، من برای خلیج فارس نوشتم و اهتمام كردم این دریای مهم در جهان را كه شاید بتوان گفت اهمیتش نه اقتصادی، نه امنیتی و سیاسی، بلكه تاریخی و تمدنی است به دنیا معرفی كنم. كتابی دارم به نام «خلیج فارس از دیرباز تاكنون» كه چاپ اول آن مربوط به سال ۱۳۴۳ است (می خندد). این كتاب در كنار كتاب «تاریخ دریانوردی ایرانیان» كه كتابی مهم درباره خلیج فارس است به قلم «هادی حسن» و بعدها كتاب «از دریای پارس تا دریای چین»، همه این كتاب ها را به این قصد نوشته ام كه این خاطرات، كه این اطلاعات و دریافت ها و نظرها و نقدها یك جایی ثبت و ضبط بماند برای روزهای آینده، برای نسلی كه شاید بوسیله همین كتاب ها، پیشینه خودش را بفهمد و قدر بداند. شاید این نسل دیگر نداند كه «راس الخیمه» یعنی چه و چرا اگرچه امروز در كشور امارات قرار دارد اما هم جوار دریایی است كه تمام دنیا به آن می گوید، خلیج فارس. چرا اصلاً چنین اسمی؟ چون نادرشاه افشار در سفرش به خلیج فارس، خیمه اش را در همین منطقه زده است. این جا دریایی است ورای پنج هزار سال جنگ و ستیز و یك صد سال كشمكش اما در تمام طول این سال ها نامش تغییری نیافته، حتی آن هایی كه به شیطنت یا به نادانی یا به غرض اهتمام كرده اند نام این دریا را تغییر بدهند، از طرف تاریخ و زمانه خود، تودهنی خورده اند. خلاصه، تمام این كتاب ها این است كه خلیج فارس، خلیج فارس است و بس.
*تاكید فراوان شما بر روی ریشه یابی اسم ها به خصوص اسم مكان ها برای چیست؟ آیا می توان گفت یكی از نشانه های حضور ایرانیان در اطراف خلیج فارس همین نام ها بوده كه هنوز باقی مانده اند؟
- شما در تمام طول خلیج فارس می توانید نشانه های حضور ایرانیان را ببینید. همین «زنگبار» كه در فارسی می شود «ساحل سیاهان»، همین «شارجه» كه در فارسی یعنی «شهرگه» و به معنای مكان یك شهر است، همه این ها نشان داده است اندیشه این محدوده تحت سیطره زبان فارسی بوده و صاحب این دریا فارسی زبانان هستند و به همین خاطر، «فارسی» فقط پسوند این دریا و خلیج نیست، بلكه ماهیت آنرا شكل می دهد. امروز اما وضع تغییر كرده، دیگر خبری از انسانیتی كه زمانی سلطان سعید خان در حق بیوه و دختر عبدالحسین میرزای شیرازی كرد، به چشم نمی خورد. اما این ها قصه نبوده اند، این ها واقعیت های مراوداتی فرهنگی است كه حول محور خلیج فارس شكل گرفته و باقی مانده.
*این یك افسانه است یا واقعاً اتفاق افتاده؟
- كاملاً واقعی است، اسنادش هم در كتاب های من موجود است. داستان یك انسانیت است كه در آن زمان اتفاق افتاده و من برمبنای روایت پسر سدیدالدوله به آن اشاره كرده ام. بر طبق این روایت، سلطان سعید، پدر سلطان قابوس فعلی كه پادشاه كنونی عمان است، در دوره ناصرالدین شاه به تهران می آید و آن جا از ناصرالدین شاه لقب خانی می گیرد. یك دفعه در سفری به شیراز، با ۴۰۰ قاطر مروارید و جهاز، دخترِ عبدالحسین میرزای فرمانفرما را به زنی می گیرد و با خود به عمان می برد. دختر در آن جا به سلطان می گوید كه خواهشی از او دارد كه در مسقط یك «ماتم» بسازد. (ماتم همان حسینیه است.) آن هم در كشوری كه به اقرار پادشاهش همه سنی مذهب هستند. پادشاه در نهایت درخواست همسرش را قبول می كند اما در سفری كه بعدها به نزد خانواده همسرش در شیراز دارد، فقها موجب متاركه این ازدواج می شوند، چونكه مرد، سنی و زن، شیعه بوده است. سال ها بعد كه عبدالحسین میرزا فوت می كند، پسر سدیدالدوله در مسافرت به نجف با دو زن مجاور مواجه می شود و درمی یابد كه این دو زن، همان دختر و مادرش هستند. نامه ای به سلطان سعید می نویسد و شرح ماوقع می دهد. این جا ما شاهد یك انسانیت منحصربه فرد هستیم. این مرد در جواب آن نامه یك كشتی پر از ظروف چینی، خواروبار و مایحتاج زندگی به همراه مقرری سالیانه ۱۲ هزار دینار برای همسر سابق و مادرش حواله می كند. سدیدالدوله می گوید كه تا زمانِ زنده بودن سلطان سعید این پول به این دو می رسید و این از آن واقعیت هایی است كه ما امروز در اطراف خلیج فارس كمتر می بینیم. حالا مردمان اطراف این دریا با همدیگر و به خصوص با ما دشمنی می كنند.
*فكر می كنید چرا دوره این گونه روابط بین المللی به اختتام رسیده؟ آن هم در جوارِ دریایی كه بگفته شما یك زمانی چنین اتفاقات مهمِ انسانی در آن رخ داده است.
- فكر می كنم همه این ها زیر سر سیاست باشد. البته نباید اسرائیل را نادیده گرفت. برهم زدن منطقه، سیاست اسرائیل است. تمام جنجالی هم كه امروز ما در منطقه و به خصوص در خلیج فارس با آن روبه رو هستیم، زیر سر همین اسرائیل است. لابد الان خیالشان راحت شده كه كشورهای منطقه را درگیر خود كرده اند، اما خلیج فارس این طور نمی ماند. این جا جایی است كه می تواند در دوره های مختلف، صلح را به چشم ببیند، همانطور كه قبلاً و پیشترها دیده. این را هم یادتان نرود كه خلیج فارس یعنی نفت. تا نفت دارید این مجادلات هست. قضیه نفت، قضیه های دیگری به دنبال دارد؛ پای سیاست در بین می آید، پای منافع كشورهایی كه می خواهند از این نفت به نفع خودشان بهره برداری كنند. پای دول اروپایی، آمریكایی و روسی به میان می آید. هدف یك چیز است، سیاست استعماری. این همان استعماری است كه شنیده اید همیشه می خواهد نفوذ كند و كجا بهتر از خلیج فارس. نفوذ آنها برابر است با نبود امنیت و وقتی كه امنیت نباشد، می توانند برای صادرات و واردات كالا از چین و هند برنامه بریزند بدون ایران.
*اتفاقا ما در بحث تحولات سیاسی اخیر هم سوژه بستن تنگه هرمز را داشتیم، ایده ای كه رئیس جمهور در مقابل تحریم های تازه بیان نمود. نظر شما بعنوان كسی كه این منطقه را مثل كف دست می شناسد، چیست؟ اصلاً در تاریخ ردّ پایی از بستن تنگه هرمز داریم؟
- خاطرم هست كه در دوره آقای احمدی نژاد به جزایر ایران در تنگه هرمز رفتم؛ تنب كوچك، تنب بزرگ و ابوموسی. این نام ها را هم كه لابد می دانید، كاملاً ایرانی هستند و ریشه ایرانی دارند. آن زمان، هر ۱۲ دقیقه یك كشتی غول پیكر از تنگه هرمز عبور می كرد و لابد الان با رونق تجارت این رقم خیلی بیشتر شده، اما نه در این زمان، نه در آن زمان و نه حتی پیش تر از این، چاره سیاسی ما در منطقه، بستن تنگه هرمز نبوده و نیست. ما در مقابل خلیج فارس و تنگه هرمز، همیشه حالت دفاعی داشته ایم؛ یعنی در طول تاریخ اگر با دقت نگاه كنید، ما همیشه برای آزادی این آبراه تلاش نموده ایم و كشته داده ایم، مثل ماجرای میرمهنّای بندر ریگی. این مرد با ۱۲ تفنگچی به استعمار هلندی ها در جزیره ی خارك و خاركو تمام كرد و هلندی ها را با ۲۰ كشتی جنگی از خلیج فارس بیرون كرد. اما در شرایط فعلی، هیچ دولتی از دولِ اطراف خلیج فارس، حامی و طرفدار ایران نیست. شما برای بستن تنگه هرمز چه باید بكنید؟ باید سه جزیره را ببندید. قبول! آنها هم این را بی پاسخ نمی گذارند. به اعتقاد من ایران دستِ تنها نمی تواند با جهان بجنگد. فعلاً شرایط حكم می كند كه مدافع كشورمان باشیم و حواسمان باشد این كشور گرفتار تفرقه و پراكندگی و تجزیه نشود. یك روزی نرسد كه كُرد بگوید می خواهم كشور داشته باشم، بلوچ بگوید، ترك بگوید و عرب بگوید. این ایرانی بودن، روح و نیازِ دوران ماست.
*تحصیلات شما در رشته حقوق بوده، از نظر حقوق دریایی چطور؟ آیا ایران می تواند تنگه هرمز را ببندد؟
- نه از نظر سیاسی می شود و نه از نظر حقوقی. حقوق ما، جزایر ماست. ما می توانیم در این جزایر باشیم اما نمی توانیم مانع عبور و مرور كشتی ها در آب های آزاد شویم. دریا در همه جای دنیا آزاد است و كشتی ها می توانند بروند و بیایند به این شرط كه در آن جا صدمه ای به منطقه كشور مورد نظر وارد نكنند. حقیقت این است كه اگر نظر منِ پیرمرد را بخواهید، می گویم راز بقا و باقی ماندن، در صلح با دنیاست. باید عاقل و زیرك باشیم و در میان همین كشورها و با شرایط موجود درست بازی نماییم، آن موقع نه نیازی به بستن تنگه هاست و نه…. البته این را هم بگویم كه دریای ما فقط محدود به خلیج فارس نیست، ما دریای مازندران را هم داریم.
*درباره دریای خزر، پیشینه تاریخی ما چگونه است؟
- تا زمانی كه دو كشور ایران و شوروی بودند و تمام ممالك اطراف این دریا در اختیار این دو كشور بود، ایران از نفت خزر چیزی عایدش نمی شد و هر چه بود در اختیار شوروی بود. همین كه شوروی به هم خورد و این ممالك هر كدام مستقل شدند، به روسیه وفادار ماندند و سهم نفت و دریای خودرا به این كشور دادند و سهم نفت ایران در این میان بطور كامل از بین رفت. یعنی می شود اظهار داشت كه ایران از نفت دریای خزر چیزی نمی برد.
*بر اساس چه مقررات و قانونی؟
- اگر اشتباه نكنم، هیئتی از ایران تشكیل می شود، مركب از لطفعلی خُنجی، سعید نفیسی و مجتبی مینوی. این ها می روند و لنین را در روسیه می بینند. لنین به آنها می گوید حالا كه در این كشور انقلاب شده، تمام قراردادهایی كه تزارها با حكومت ایران بسته اند، لغو خواهد شد و ممالك تازه استقلال یافته، خسارت مستقل شدن خودرا به ایران پرداخت می كنند كه البته نكردند! گناه این ها بود كه رفتند و قرارداد نوشتند و این كار در خزر به ضرر ایران به اتمام رسید.
*از این مدل اتفاقات در تاریخ ایران كم نداشته ایم. شما بعنوان یك محقق و یك نویسنده كه در زمینه تاریخ و جغرافیا مطالعه داشته اید و هم زمان كارِ پژوهشی هم انجام داده اید، فكر می كنید می شود با ثبت اتفاقات تاریخی، فرهنگ سازی كرد و حافظه تاریخی ایرانی ها را غنا بخشید؟
- ببینید، در حوزه دریا، تاریخ، سندِ ماست. دریای شمال و جنوب اگر نبود، ایرانی وجود نمی داشت. حتی در تاریخ هم اگر نگاه نماییم، وجودِ امپراطوری های بزرگی مثل هخامنشیان به لطف همین دو دریایی بوده كه در شمال و جنوب كشور قرار داشته است. خاطرم است كه یك دفعه حسنعلی منصور، نخست وزیر وقت، مرا احضار كرد و گفت تیمسار فرزانگان مدام شكایت می كند كه او را در وزارت امور خارجه ی كویت راه نمی دهند و به او بی احترامی می كنند. ایرانی ها را شبانه با یورش غافلگیرانه از كویت اخراج می كنند. مجله ی «ایران تودی» (ایران امروز) را در فرودگاه كویت توقیف كرده اند و اجازه پخش نمی دهند. شما به كویت بروید و به وسیله دوستانی كه دارید، علت این قضایا را دریابید و چاره آنها را گزارش كنید. من به كویت رفتم و در كویت به وسیله دوستی از مردم دشتستان كه دوست وزیر خارجه كویت بود، وقت ملاقات گرفتم و به اتفاق وی در موعد مقرر به دفتر وزیر خارجه كویت رفتیم. جوانی مصری با بی اعتنایی ما را پذیرفت و مدتی معطل شدیم تا وزیر خارجه به درون اتاق آمد و ما را با خود به اتاق خاص خودش برد. سپس تعارفات معمول گفت چرا تقاضای وقت ملاقات به وسیله سفارت ایران نكرده اید و حالا فرمایش شما چیست؟ گفتم به خاطر این كه شما سفارت ایران و سفیر ایران را محترم نمی شمارید و به تقاضاهای سفیر ما جواب نمی دهید! گفت سفیر ایران، یك نظامی است و خیال می كند ما نوكران ایران هستیم و با بی تربیتی روی میز منشی من مشت می كوبد و پرخاش می كند. حالا فرمایش شما چیست؟ گفتم ایرانی ها را شبانه بدون آن كه بگذارید به حساب وكتاب خودشان برسند و پول و دارایی شان را بردارند و حتی با آشنایان خود دیدار كنند، اسیر می كنید و با زورق از كویت اخراج می كنید. مجله «ایران تودیِ» ما را در فرودگاه توقیف كرده اید و اجازه پخش آن در میان ایرانی ها نمی دهید. من آمده ام از جانب نخست وزیر ایران تحقیق كنم علت این رفتارهای غیرمنطقی و نادرست شما با سفیر ایران و مردم ایرانی تبار این جا چیست؟ و چرا مجله «ایران تودی» را توقیف كرده اید؟ گفت سوژه ایرانی ها و اخراج آنها را بررسی می كنم، اما سوژه مجله «ایران تودی». البته باید آنرا توقیف نماییم، چون مطالب خلاف واقع در آن نوشته شده است. گفتم چه نوشته شده است و چه باید نوشته می شد كه به نظر شما صحیح باشد؟ گفت همه جا نوشته شده است خلیج فارس (پرشین گلف)، باید نوشته می شد Arabian Gulf. گفتم آقای وزیر، شما مسلمان هستید؟ به زبان عربی گفت الحمدالله. گفتم شنیده ام بدو (یعنی بادیه نشین) هستید. گفت من به بدو و قبیله ام افتخار می كنم. گفتم حالا كه مسلمان و عرب و بدو هستید، باید دارای اوصاف این سه قوم باز باشید. گفت اهتمام می كنم كه دارا باشم و این اوصاف چیست؟ گفتم مهم ترین آن اوصاف، راست گویی و صداقت است. گفت اهتمام كرده ام راست گو باشم و ان شاء الله هستم. گفتم حدوداً شما هم سن وسال من هستید و در مدارس جدید در كویت و اروپا درس خوانده اید. شما در مدرسه می خواندید، خلیج فارس یا خلیج عربی؟ دست بر دست خود زد و گفت مرا غافلگیر كردید. من در كتاب هایم و مدارس می خواندم خلیج فارس (Persian Gulf) و خلیج الفارسی و بحر فارس. اما حالا شما دریایی دارید كه در شمال كشورتان واقع است، یعنی دریای خزر (او گفت كاسپین سی)، اجازه دهید ما هم دریایی داشته باشیم به نام دریای عرب یا خلیج عربی. گفتم شما دارید و چرا مانند قرون و اعصار از آن نام نمی برید؟ گفت. كجا؟ گفتم آن دریا را كه امروز دریای سرخ، بحر احمر می نامید. ببینید، حافظه تاریخی یك ملت این طور شكل می گیرد، در دبستان، در دانشگاه، در كوچه و بازار، باید مدام به این ها یادآوری كرد كه كی هستند، از كجا می آیند، فرهنگشان چیست، زبانشان چیست، فردوسی شان چقدر مهم می باشد و این كه اگر ایران نباشد، هیچ كدام از این ها وجود ندارد. این نخستین قدمِ فرهنگ سازی است كه شما از دستگاه خودتان شروع كنید، آن یكی از دستگاه كوچك خودش، آن دیگری از مدرسه و مكتبش و… بسم الله!
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب