به بهانه سالروز عملیات نصر

اینجا وطن من است

اینجا وطن من است

به گزارش لباس دونی، فرمانده تیپ ۳ زرهی، سرهنگ محمدجوادی در پیامی که مجدداً فرستاد اظهار داشت: من تا آخرین لحظه مقاومت می کنم. این وطن من است. آخر من این وطن را دوست دارم.


به گزارش لباس دونی به نقل از ایسنا، عملیات نصر به عنوان بزرگ ترین نبرد موتوریزه نیروهای مسلح ایران در طول جنگ تحمیلی شمرده می شود.
این عملیات توسط ستاد مشترک ارتش طرح ریزی شد. دو تیپ از لشکر ۱۶ زرهی قزوین و یک تیپ از لشکر ۹۲ زرهی اهواز با مشارکت سپاه پاسداران، بسیج و ستاد جنگ های نامنظم، همین طور با پشتیبانی نیروی هوایی ارتش انجام گرفت.
منطقه عملیاتی نصر، از غرب به جاده سوسنگرد-هویزه، از شرق به رودخانه کارون، از شمال به جاده حمیدیه-سوسنگرد و از جنوب به پادگان حمید محدود بود.
در این عملیات هنگ های ارتش ایران به سوی نیروهای عراقی که بخشهایی از خاک ایران را در مناطق اطراف اهواز، اندیمشک و سوسنگرد اشغال کرده بودند، پیشروی کردند.
در ابتدا عملیات با پیشروی برق آسای نیروهای ایرانی همراه شد اما در ادامه عراقی ها پاتک های سنگینی را در سه جبهه تدارک دیدند.
نیروهای زرهی دو طرف برای مدت سه روز در مقابل یکدیگر جنگیدند. عاقبت نیروهای مسلح ایران به سبب عدم پشتیبانی لازم همچون سوخت و مهمات مجبور به عقب نشینی شدند.

شرح عملیات

در ساعت ۱۰ روز سه شنبه ۱۵ دی ماه ۱۳۵۹، تک لشکر ۱۶ زرهی به مواضع دشمن شروع شد. یک گروه رزمی از لشکر ۹۲ زرهی نیز با بهره گیری از پل نصب شده بر روی کارون در منطقه فارسیات، از این رودخانه عبور کرد و گروه رزمی دیگری از این لشکر از کرانه غربی کارون در محور ملیحان عبادیه به سوی غرب پیشروی خودرا شروع نمود.
زمانی که تانک های واحد جلودار به تیررس موشک های ضدتانک رسیدند، دشمن بر روی آنها آتش گشود و تعدادی تانک های لشکر ۹۲ زرهی هدف قرار گرفتند و گردان سوار زرهی این لشکر که از کارون عبور کرده بود، در غرب این رودخانه متوقف گردید.
هرچند حرکت لشکر ۹۲ زرهی در شروع عملیات متوقف گردیده بود ولی با عبور از کارون و استقرار در غرب آن، جناح شرقی لشکر ۵ مکانیزه عراق را مورد تهدید قرار داد و بدین وسیله از به کارگیری نیروهای این لشکر در منطقه کرخه کور ممانعت به عمل آورد و در نتیجه یکی از اهداف عملیات تامین شد.

غافلگیری دشمن در مرحله اول عملیات

رزمندگان لشکر ۱۶ زرهی با روحیه فوق العاده قوی عملیات را شروع کردند و با سرعت به سوی مواضع دشمن در کناره کرخه کور پیشروی کردند.
تیپ ۳ این لشکر با عبور از خط تیپ ۲ لشکر ۹۲ زرهی در جنوب جاده حمیدیه سوسنگرد، در ساعت ۱۰: ۲۵ با دشمن متجاوز درگیر شد. همان گونه که پیش بینی می شد، نیروهای دشمن غافل گیر شدند. افراد دشمن که انتظار حمله در ساعت ۱۰ را نداشتند، سراسیمه فرار کردند و برخی از آنها که لباس کامل نظامی بر تن نداشتند، به اسارت درآمدند.
سرعت پیشروی لشکر ۱۶ زرهی غیرقابل تصور و غافل گیرانه بود؛ به نحوی که در ساعت اول تک، نیروهای دشمن در شمال کرخه کور، منهدم شدند یا عقب نشینی کردند یا به اسارت درآمدند.
خودداری دشمن از نشان دادن واکنش به قدری غیرمنتظره بود که قرارگاه مقدم نیروی زمینی احتمال داد دشمن دامی گسترده است و می خواهد نیروهای ایرانی را به قتلگاه بکشاند! به همین دلیل در ساعت ۱۱ به لشکر ۱۶ زرهی فرمان داد مراقب باشد که تانک ها و نفربرها به دام موشک های ضدتانک دشمن نیفتند و تاکید کرد که تا پایان مرحله یکم، با هماهنگی و با رعایت تامین ادامه یابد.
در ساعت ۱۱، دشمن با اجرای آتش سنگین توپ خانه به منطقه عقب تیپ ۱ زرهی و شرق هویزه، عکس العمل نشان داد ولی تیپ ۱ بدون توجه به آتش توپ خانه دشمن در جنوب کرخه کور به سوی شرق به پیشروی خود ادامه داد و در ساعت ۱۱: ۲۷ به آبادی ابوسعید در جنوب کرخه کور رسید و در کمتر از ۲۰ دقیقه بعد، عناصر آن به حوالی آبادی قیصریه رسیدند و در خط تیپ ۳ زرهی قرار گرفتند.
در نتیجه دو تیپ لشکر ۱۶ زرهی در خط مقدم و در محور غربی شرقی قرار گرفتند. در ساعت یازده: پنجاه نیروهای دشمن که از خود مقاومت نشان می دادند توانستند از سرعت پیشروی تیپ ۳ زرهی در شمال کرخه کور بکاهند ولی مقاومت دشمن خیلی زود درهم شکسته شد و تیپ ۳ به پیشروی خود ادامه داد و نیروهای دشمن را در شمال کرخه کور منهدم کرد یا آنها را به سوی جنوب، به عقب راند.
در ساعت ۱۲: ۲۷ عناصر این تیپ با رسیدن به کرانه شمالی کرخه کور با بهره گیری از پلهای احداثی دشمن از آن عبور کردند. لشکر ۱۶ زرهی به تیپ نیز فرمان داد به پیشروی ادامه دهد و تلاش کند همچنان در خط تیپ ۳ زرهی قرار داشته باشد.
در ساعت ۱۲: ۵۰ دشمن مجدداً در مقابل تیپ ۳ زرهی از خود مقاومت جدی نشان داد. لشکر ۱۶ زرهی برای در هم شکستن مقاومت دشمن از قرارگاه جنوب درخواست نمود هلی کوپترهای رزمی و هواپیماهای نیروی هوایی به منطقه نبرد اعزام شوند؛ در ضمن آتش توپخانه نیز روی منطقه مقاومت دشمن متمرکز شود.
لشکر ۱۶ زرهی همین طور به تیپ ۲ لشکر ۹۲ زرهی فرمان داد یک گروه رزمی به منطقه تیپ ۳ زرهی اعزام کند و زیر امر آن تیپ قرار دهد. با پشتیبانی ای که از تیپ ۳ زرهی به عمل آمد، مقاومت دشمن درهم شکسته شد و تیپ در ساعت ۱۰: ۱۳ با منهدم کردن تعداد زیادی از تجهیزات دشمن به پیشروی خود ادامه داد.
تیپ نیز با نیروهای دشمن که درحال عقب نشینی، بودند تماس گرفت؛ ولی با مقاومت آنها رو به رو شد و در نزدیکی روستای «خویش» متوقف گردید و برای درهم شکستن مقاومت دشمن درخواست پشتیبانی هوایی کرد.
تا ساعت ۱۴، عناصر خط مقدم دشمن شامل یگان های تیپ ۴۳ لشکر ۹ زرهی، توسط تیپ زرهی تارومار شدند و حدود هفتصد نفر از نیروهای عراقی به اسارت درآمدند و مقدار زیادی تجهیزات دشمن شامل تانک، نفربر، خودرو چرخدار و تعدادی توپ به دست سربازان ایرانی افتاد؛ اما تخلیه أسرا و غنایم به سبب کمبود وسایل و امکانات با مشکلاتی رو به رو شد.
مرحله اول عملیات در ساعت ۱۶ روز ۱۵ دی به انتها رسید و حدود هشتصد نفر از نیروهای دشمن به اسارت درآمدند و کناره شمالی کرخه کور از لوث وجود نیروهای عراقی پاک شد و قسمتی از وسایل تیپ زرهی دشمن منهدم یا به دست نیروهای ایرانی افتاد.

عملیات احاطه ای/اهتزار پرچم ایران در آن سوی کرخه نور

فرمانده اسبق لشکر ۱۶ زرهی قزوین و فرمانده عملیات نصر، مرحوم امیر سیروس لطفی، درباره ی این عملیات می گوید:
بنده رأس ساعت ۹: ۳۰ صبح، هر چی نیروی جمعی توپ خانه داشتیم، به خط کردیم. تیپ ۳ در شرق و تیپ ۱ در غرب قرار گرفتند. نیروی احتیاط هم نداشتیم.
هشت تانک از تیپ ۲ اهواز به فرماندهی مرحوم شهید شهبازی در اختیار ما گذاشتند که اگر یک وقت تجهیزات کم آوردیم، آنها را به کار ببریم.
درست در ساعت ۹: ۳۰ با رمز «الله اکبر» فرمان آتش دادیم. سی دقیقه تمام نیروها آتش ریختند، تیپ، عمل احاطه ای را انجام داد و رفت پشت سر دشمن. تیپ ۳ «جبهه ای» عمل می کرد؛ خودم هم با نفربر پشت سر آنها بودم
آن ساعت که راه افتادیم ساعت ۱۱: ۲۰ دقیقه عملیات به پیروزی رسید که به نظر خودم در تاریخ جنگ های دنیا بی نظیر است! آن موقع در نخستین عملیات ارتش، ۱۲: ۰۰ اسیر گرفتیم. تعداد غنایم آن قدر زیاد بود که همه را نتوانستیم به عقب بیاوریم.
اتفاقاً فیلم مربوط به تمام این صحنه ها و اتفاقات موجود است و خبرنگاران آنها را ضبط کرده اند پس از پیروزی، عملیات پرچم مقدس کشورمان را در آن سوی کرخه نور به اهتراز در آوردیم.

حضور مقام معظم رهبری در منطقه عملیاتی

حضرت آیت الله خامنه ای، حفظه الله تعالی، تشریف آوردند همان جا به امامت معظم له نماز خواندیم و به اتفاق ناهار خوردیم.
تیمسار فلاحی داشت از بالای یک دیوار، عقب نشینی عراقی ها را نگاه می کرد؛ چون آنها در حین عقب رفتن مهمات خودشان را آتش می زدند. چند دستگاه تانک هم عقب رفته بودند و در داخل کرخه نور افتاده بودند.
به این ترتیب، ما شش پل را سالم از بعثی ها در اختیار گرفتیم و آماده دستور بعدی شدیم که عملیات را تا پادگان حمید ادامه بدهیم؛ چون این پادگان از دور دیده می شد.

عدم الحاق توسط لشکر ۹۲ زرهی و محاصره نیروها

همان شب دستور دادم که نیروها دورادور در وضعیت دفاعی قرار بگیرند؛ چون امکان پاتک دشمن وجود داشت. لشکر ۹۲ زرهی که در شرق منطقه حضور داشت و قرار بود که از دو سمت از کارون عبور کند و به ما ملحق شود، به عللی نتوانست پیشروی خودش را ادامه بدهد و به صورتی زمین گیر شد. درنتیجه ما به اصطلاح مثل یک لقمه چرب و نرم در جلوی یک سپاه و یک لشکر زرهی و مکانیزه که جزو قوی ترین لشکرهای صدام بود و گارد جمهوری عراق قرار گرفتیم.
در کنار همه اینها نیروی هوایی عراق هم بود که آن زمان روسها (شوروی سابق) آنرا هدایت می کردند. من خودم با بی سیم مکالمات آنها را گوش می دادم و می شنیدم که آنها روسی صحبت می کردند. بعثی ها حمله می کردند و نیروهای ما را به رگبار می بستند.
از روز ۱۷ دی آغاز به پانک کردند هم از هوا و هم از زمین. نخستین کاتیوشایی که زدند به ردیف اول نیروهای ما به هدف خوردن کرد و کلی خسارت دیدیم و زمین گیر شدیم. از آن طرف آنها آغاز به حرکت کردند و از این، طرف ما نه جاده ای داشتیم که به ما مهمات و کمک پرسد و نه اصلاً مهماتی داشتیم. عراقی ها آغاز به زدن تانک های ما کردند. یادم نمی رود تیمسار جوادی فرمانده تیپ ۳ از پشت بیسیم فریاد می زدند که الآن یکی دیگر را هم زدند... پشت بی سیم گفتم: این طور نگو! لااقل به صورت کد و با رمز خبررسانی کن. ما شروع کردیم به دفاع کردن درحالی که مهمات نداشتیم، نفراتمان کم شده بودند برخی از تانک های ما نابودشده بود.
من در یکی از این خودرو های آهوی بیابان نشسته بودم که یک موشک آرپی جی ۷ آمد و از روی سقف خودرو عبور کرد و گوشه ای از قسمت دم موشک در سقف خودرو باقی ماند. واقعاً یک معجزه رخ داده بود.
تیمسار ظهیرنژاد فرمان داده بود که نیروهای نامنظم و سپاه، مستقل عمل کنند؛ ولی ما بررسی کردیم و دیدیم که این افراد سلاح پشتیبانی ندارند.
شهید دکتر چمران اظهار داشت که ما به عنوان نیروی نفوذکننده خودمان عمل می نماییم و جلو می رویم. بوسیله هماهنگی با فرمانده سپاه اهواز، سیصد نفر با سلاح سبک در اختیار لشکر ما گذاشتند. آنها را به دو گروه تقسیم کردیم، ۱۵۰ نفر به تیپ ۳ و ۱۵۰ نفر به تیپ ۱ دادیم که این ها به عنوان راهنما در جلو حرکت کنند؛ چون گفته بودند ما منطقه را بلدیم.

تا جفیر

در لحظه ای که پاتک شروع شد، به یک باره همه بچه ها هجوم آوردند که می خواهیم برویم جلو. هرچقدر هم می گفتیم که جلو نروید، اهمیتی نمی دادند! در همین حین مقام معظم رهبری با ماشین کنار نفربر من آمدند و فرمودند: لطفی، وضعیت در چه حال است؟
گفتم: حاج آقا، همانطور که ملاحظه می فرمایید الآن وضع ما بدین ترتیب است و شدیداً تحت پانک دشمن هستیم. همین که من این را گفتم یک گلوله کاتیوشا ردیف پشت سر ما را زد. بمحض آنکه این صورت گرفت حضرت آیت الله خامنه ای به داخل نفربر نقل مکان کردند. داخل تقریر با معظم له در مورد موقعیت و شرایط منطقه و ایثارگری رزمندگان صحبت کردم. هنگامی هم که به تهران برگشتند، در مجلس سخنانی را در دفاع از عملکرد نیروهای ایرانی بیان فرمودند.
به هر حال پاتک ادامه پیدا کرد و آن سیصد نفر هم تا جفیر جلو رفتند که عراقی ها آنها را گرفته بودند و به شهادت رسانده بودند الآن زیارتگاهی در آنجا تولید شده است.
ازنظر پشتیبانی خیلی مشکل داشتیم فشاری که در آن موقع به نیروهای ما از جانب ارتش عراق وارد می شد، بسیار زیاد بود. ساعت به ساعت به مرز ایران حمله می شد تا این که نیروهای عراقی نزدیکی های اهواز رسیدند؛ به آب تیمور در ۲۱ کیلومتری اهواز... بایستی لشکر را پشتیبانی و حمایت می کردند.
آقای غرضی خیلی شاهد خوبی است؛ البته اگر اینجا می بود. چون ایشان هم حضور داشت. من پشت بی سیم داد می زدم هواپیما بفرستید کمک بفرستید! ولی هیچ اهمیتی داده نمی شد. ما حتی پشت سرمان نیز جاده نداشتیم

فرمان عقب نشینی

علی رستمی منفرد فرمانده گروهان تیپ، ۳ از مقاومت و تصمیمات و مشاهداتش در روز ۱۶ دی روایت می کند:
دستور دادند که بیایید عقب من هم به بچه ها دستور دادم سریعاً خودتان را بکشید عقب. یک پلی هم بود می خواستند پل را منفجر کنند که عراقی ها نتوانند بیایند این طرف رودخانه تا آن مناطقی که ما آزادکرده بودیم لااقل دستمان بماند.
ما شب را آن طرف رودخانه بودیم و بامداد عقب نشینی کردیم. فردا بامداد حدوداً ۹ بود که به ما دستور دادند بیایید این طرف رودخانه. رودخانه آب زیادی نداشت؛ ولی قابل عبور برای تانک و نفربر نبود ولی نفر می توانست عبور کند.
درهرصورت ما آمدیم که از پل رد بشویم بمحض این که من رفتم آن طرف دیدم یکی از بچه های گردان ۱۲۴ دارد به تندی می آید که یک آن با موشک او را زدند، موشک به سرش خورد و خدا سر شاهد است که ده متر بدن بدون سر این سرباز دوید و بعد افتاد! چون از گردان دیگری بود و خیلی دور بود، او را نشناختم.
تک بسیار ناجوری انجام دادند؛ یعنی هر تانک با یک موشک پی ام بی و با یک بلدوزر می آمدند. ما هم که خاک ریز نداشتیم، سنگر نداشتیم و خیلی هم مهمات نداشتیم.
هواپیماهای عراقی هم مانور می دادند؛ اجازه خودنمایی به ما نمی دادند. به هر نحوی بود ما روز شانزدهم را مقاومت کردیم. تیپ ما در این طرف رودخانه و تیپ ۱ در آن طرف رودخانه، مقاومت انجام می دادیم
فرمانده تیپ ۳ در ساعت ۱۳: ۱۰ گزارش داد که در اثر فشار بیش ازحد دشمن، نیروها مجبور به عقب نشینی شده اند؛ اما تلاش می کنم پل را منفجر کنم. در این زمان خلبانان هلی کوپترها گزارش دادند که نیروهای دشمن را در شمال کرخه کور مشاهده کرده اند. فرمانده تیپ ۳ زرهی، سرهنگ محمدجوادی در پیامی که مجدداً فرستاد اظهار داشت: من تا آخرین لحظه مقاومت می کنم. این وطن من است. آخر من این وطن را دوست دارم.
او به تنهایی در کنار پل کرخه مانده بود و پافشاری می کرد و عقب نمی آمد عاقبت فرمانده لشکر، معاون خودرا به منطقه تیپ ۳ فرستاد و او با اصرار توانست سرهنگ جوادی را به عقب بیاورد.
منبع:
صیفی کار، محسن، آن شش ماه، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس استان همدان، تهران ۱۴۰۲، صص ۶۰۳، ۶۰۴، ۶۰۵، ۶۰۷، ۶۰۸، ۶۰۹، ۶۱۰، ۶۱۱، ۶۴۴، ۶۵۲


1403/10/15
11:26:48
5.0 / 5
30
تگهای خبر: دستگاه , لباس , ماشین
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۷ بعلاوه ۳
لباس دونی