بریده های تاریخ، ۳
اعدام دسته جمعی در سالن بسکتبال
لباس دونی: دادگاه بین المللی نورنبرگ بعد از 216 جلسه دادرسی دوازده تن از فرماندهان نازی را به اعدام با طناب دار محکوم نمود. در نهایت ده نفر از محکومین در سالن ورزشی به دار آویخته شدند که سه روز پیش نظامیان آمریکا در آن مسابقات بسکتبال داده بودند.
روز اول اکتبر ۱۹۴۶، دادگاه بین المللی نورنبرگ اعلام رای کرد. بعد از ۲۱۶ جلسه دادرسی و از میان ۲۴ متهم این دادگاه، دوازده تن به اعدام با طناب دار محکوم شدند. یکی از متهمین هم غیابی به مرگ محکوم شد. یکی دیگر هم پیش از اعدام خودکشی کرد.
کینگزبری اسمیت نویسنده این گزارش نماینده مطبوعات آمریکایی در صحنه اعدام مجرمین این دادگاه بود. این گزارش در پی می آید:
هرمان ویلهم گورینگ به مسئولان چوبه دار کلک زد. وی در سلول زندان، اندکی قبل از اعدام سران نازی، یک قرص سیانور را که در یک پول مسی جاسازی کرده بود به دهان انداخت و بر روی تخت زندان به خواب ابدی فرو رفت. بدین سان مرد شماره دو حکومت برتری گرای نازی دو ساعت قبل از آنکه به دار آویخته شود طعم نیستی را چشید. او نتوانست بر روی یک دریچه چوبی که برای اعدام تجهیز شده بود بایستد و محیط تالار ورزشی روشنی که برای دار زدن مجرمین آماده شده بود را ببیند. سه روز پیش در همین سالن ورزشی، نظامیان آمریکا مسابقه بسکتبال بازی کرده بودند.
جسد گورینگ بعد از خودکشی اغلب نازی هایی که بر روی سکو می رفتند خیلی تقلا می کردند تا ابراز شهامت کنند. برخی همچنان ابراز وفاداری می کردند، برخی ابراز ندامت و تعدادی درخواست بخشش و ترحم.
برای آن ۱۰ محکومی که زمانی با قدرت بر قسمتی از دستگاه نازی حکومت می کردند گویی درنوردیدن سیزده پله تا تخته اعدام، هزار سال طول می کشید.
خواکیم فون ربین تروپ وزیر خارجه حکومت سرنگون شده آدولف هیتلر جانشین گورینگ شد و نخستین کسی بود که باید می مرد.
تخته اعدام از سه ضلع، مثل یک پنجره آزاد بود و در یک ضلع آن لولا کوبیده بودند. وقتی محکوم روی تخته می ایستاد و طناب را به گردن او محکم می کردند اهرمی کشیده می شد و در را باز می کرد، هیکل محکوم به درون فضای پنجره مانند می افتاد و بدن محکوم از چشم ها پنهان می ماند.
در اصل قرار بود محکومان مجاز باشند از سلول تا محل مجازات را که چند ده متر بیشتر نبود را با دست باز طی کنند اما خودکشی گورینگ موجب شد این قرار نقض شود و دستان آنها بسته شود.
آرزوی صلح برای دنیا!
فون ربین تروپ را ساعت یک و ۱۱ دقیقه به وقت نورنبرگ وارد کردند.
دو ستوان ارتش از دو طرف به او چسبیده و آرنج های وی را گرفته بودند. افسر سوم که از پشت سر می آمد دستبندها را از دست محکوم باز می کرد و بجای آن با بندی چرمی دو دست او را می بست.
تروپ توانست تا آخر خویشتن دار باقی بماند. او با آرامش از پله ها بالا رفت. اما وقتی مامور مسئول اجرای تشریفات اعدام از او خواست خودرا معرفی نماید پاسخ نداد. مامور باردیگر از او پرسید. این دفعه با صدایی نزدیک به فریاد اعلام نمود: خواکیم فون ربین تروپ.
سپس بدون ترس و ملاحظه قدم به پیش گذاشت. در روی جایگاه رو به ناظران سر را با افتخار بالا نگه داشت.
وقتی به او گفتند آیا می خواهد چیزی بگوید با صدای رسا و کلماتی شمرده اظهار داشت: خدا آلمان را حفظ کند. آخرین آرزوی من این است که آلمان موجودیت خودرا در جهان بازیابد و شرق و غرب به تفاهم برسند. برای همه دنیا آرزوی صلح دارم.
وقتی طناب دار را گردن او انداختند مستقیم به جلو می نگریست. مامور اعدام طناب را محکم کرد و اهرم را کشید. بعد از آن هیکل محکوم از چشمان همه پنهان ماند.
تروپ در زندان نورنبرگ همه فدای آلمان!
فیلد مارشال کایتل را درست بعد از آویخته شدن تروپ به تالار آوردند. او اولین نظامی بود که به حکم قانون بین المللی تازه به مرگ محکوم شده بود. بر طبق این قانون، نظامیان حرفه ای که درگیر جنگ های گسترده می شوند و به جنایت مقابل انسان ها دست می زنند با این بهانه که مجری فرماندهان بوده اند نمی توانند از مجازات معاف شوند. کایتل سر را افراشته و محکم به سمت جایگاه اعدام قدم برمی داشت. وقتی اسم او را پرسیدند بلند جواب داد. بر روی جایگاه چنان ایستاده بود که گویی می خواست از نظامیان زیر دست خود سان ببیند.
آخرین گفته ها را شمرده و محکم ادا کرد: از خداوند قادر می خواهم بر ملت آلمان رحمت آورد. بیش از دو میلیون سرباز آلمانی مرگ را برای سربلندی سرزمین پدری خود قبل از من تجربه کردند. من حالا از آن فرزندان میهن پیروی می کنم. همه فدای آلمان!
او در دادگاه بیهوده کوشیده بود همه گناهان را متوجه روح هیتلر کند و ثابت کند فقط یک نظامی بوده که از هیتلر فرمانبری می کرده است.
پس از به دار آویخته شدن او، مراسم برای دقایقی به خاطر سیگار کشیدن حضار تعطیل شد.
عکسی از لحظهٔ امضای سند تسلیم بی قید و شرط آلمان توسط فیلدمارشال کایتل
اعدام قاتل سه میلیون نفر
ارنست کالتن برونر در ساعت یک و ۳۶ دقیقه وارد سالن مرگ شد. لباس او یک بافتنی زیر یک کت آبی جلو بسته بود. با آن صورت لاغر تکیده که روی آن زخمی از جنگ تَن به تَن هم دیده می شد ظاهری خوفناک داشت. وقتی وارد شد نگاهی وحشت زده به تالار انداخت.
با حالتی عصبی مدام لب خودرا با زبان تر می کرد. به آهستگی به سمت سکوی اعدام می رفت. نام خودرا آهسته اعلام نمود و اظهار داشت: من با صمیمت به مردم و ملت میهنم آلمان عشق می ورزیدم. من به وظیفه خود و برمبنای قانون مردم عمل کردم. متاسفم از اینکه کسانی بر ملت من حکم راندند که نظامی نبودند. من از جنایاتی که صورت گرفت خبر نداشتم.
کالتن برونر همان کسی است که رودلف هس به فرمان مستقیم وی در اردوگاه مرگ آشویتس حدود سه میلیون نفر را با گاز از بین برد.
وقتی کیسه مشکی را بر صورت او کشیدند همچنان با صدایی آرام حرف می زد. آخرین گفته او چنین ترجمه شد: آلمان بخت یار تو باد.
رودلف هس به حبس ابد محکوم شد و در سال ۱۹۸۷ در زندان درگذشت
به دار آویختن نازی خداناباور
فیلد مارشال کارتل را در ساعت یک و ۲۴ دقیقه آوردند. سه دقیقه بعد هم نگهبانان جسد او را پایین آوردند.
سپس نوبت به آلفرد روزنبرگ رسید. گرفته به نظر می رسید. خسته نشان می داد. اما عصبی نبود. با قدم های شمرده از پله ها بالا رفت. فقط نام خودرا اعلام نمود. وقتی از او پرسیدند می خواهد حرف آخرش را بزند گفت نه. اما به رغم اینکه گفته بود به خداوند اعتقادی ندارد یک کشیش پروتستان او را تا تخته اعدام همراهی کرد و تا اختتام کار او را تنها نگذاشت.
فقط یک دفعه به کشیش نگاهی بدون حالت انداخت. ۹۰ ثانیه پس از دار آویخته شده بود. اعدام او در بین محکومین، سریعترین بود.
بدن آلفرد روزنبرگ بعد از اعدام خنده بر لب یک قدم مانده به مرگ
هانس فرانک نفر بعدی کاروان مرگ بود. تنها محکومی بود که با لبخندی بر لب وارد شد. با این همه عصبی به نظر می رسید و بارها آب دهان خودرا قورت داد. پس از دستگیری مذهب خودرا به کاتولیک تغییر داده بود چونکه کاتولیک ها معتقدند مجازات اعدام موجب آمرزش و رحمت خداوند می شود. او اظهار داشت: من از رفتار مناسبی که بعد از دستگیری با من شد سپاسگزارم و از خدا می خواهم روح مرا با رحمت بپذیرد.
ششمین محکوم ویلیام فریک بود. آخرین جمله او این بود: زنده باد آلمان جاوید!
هانس فرانک در زندان نورنبرگ اعدام مساله دار
نفر بعدی جولیوس اشترایسر بود. این مرد زشت روی کوتاه قد با کت و شلوار نخ نما شده و بافتنی خوش بافت آبی رنگ که دکمه های آن تا زیر چانه بسته بود توجه همه را جلب کرد. وی در دوره قدرت خود به پوشیدن لباس های پر زرق و برق شهره بود. نخست نگاه تندی به تخته اعدام کرد. سپس با حالتی تهدید آمیز دو دست بسته خودرا بلند کرد. بعد نگاهش روی حاضرین سالن ثابت ماند. وقتی روی تخته ایستاد فریاد تیز و نافذ او فضا را شکافت: زنده باد هیتلر!
فریاد او لرزه بر اندام من انداخت.
سرگرد آمریکایی ایستاده در پای پله رو به مترجم اظهار داشت: از او بخواهید خودرا معرفی نماید.
او پاسخ داد: همه شما نام مرا می دانید.
مترجم یک دفعه دیگر سوال خودرا تکرار کرد.
او بلند و شمرده پاسخ داد: جولیوس اشترایسر.
وقتی روی دریچه رفت بلند اظهار داشت: حالا خداوند قضاوت خواهدنمود.
سپس رو به ناظران کرد و اظهار داشت: جشن پوریم ۱۹۴۶. اشاره او به مراسم اعدام هامان است که در عهد عتیق به آزار یهودیان دست می زد.
با پوزخندی اضافه کرد: کمونیست ها روزی همه شما را به دار خواهند آویخت. وقتی کیسه سیاه را به سر او کشیدند فریاد زد: خدا با من است. در لحظات باز شدن دریچه زیر پای او هم صدای خفه ای از او شنیده شد: آدله همسر عزیزم!
وقتی دریچه با صدای بلند دهان گشود و هیکل او با صدای عجیبی فرو افتاد، تقلاهای دو پای وی در لحظه های جان دادن شنیده شد. طناب به خاطر سنگینی محکوم به سختی کشیده شده بود و همچنان تاب می خورد. صدای خفه شدن محکوم از درون پرده و پوشیده از دید دیگران شنیده می شد. عاقبت مامور اجرا پرده برزنت را کنار زد و برای اختتام دادن به مراسم وارد محوطه بسته شد. معلوم نشد چه روی داد که کار ماموران درون اتاقک پرده ای بیش از معمول طول کشید. آیا اشترایسر هنوز زنده بود؟ کسی نفهمید. اما وقتی توانستیم آزاد شدن طناب را ببنیم اطمینان یافتیم که محکوم کشته شده است. اعدام اشترایسر وضعی را پیش آورد که حاضرین در تالار کمترین تحرکی را نکردند.
بی گناه کشته می شوم!
سپس فریتس سوکل را به درون تالار آوردند. بافتنی کلفتی بدون کت بر تن داشت. نگاه او وحشی بود و ثابت کرد که به جز اشترایسر از همه باشهامت تر است.
ناظران با مردی روبرو بودند که میلیونها انسان را به بند کشیده بود و به حدی از خشونت رسیده بود که نظیر آنرا در تاریخ قبل از میلاد مسیح نمی توان یافت. با صدای بلند اظهار داشت: بی گناه کشته می شوم. حکم دادگاه اشتباه صادر گردیده است. خداوند آلمان را حفظ می نماید و شکوه و قدرت را به آلمان باز می گرداند. جاوید باد آلمان! خداوند خانواده مرا محافظت کند.
نمایی از قاضیان دادگاه نورنبرگ دعا برای آلمان
نهمین نفری که به سمت مرگ می رفت آلفرد یودل بود. بگونه ای واضح عصبی به نظر می رسید. سنگین و آرام قدم برمی داشت اما نه با آرامش و متانت کایتل. روی تخته جمله کوتاهی را اظهار داشت: درود من بر تو آلمان!
نوبت اینکارت شد. او متولد چکسلواکی بود اما در دستگاه هیتلر پیشرفت کرد و به سمت فرمانداری هلند و اتریش اشغال شده رسید. عینکی که بر چشم داشت طرح صورت او را به یادماندنی تر کرد با صدایی آرام اظهار داشت: امیدوار هستم کشتن من آخرین صحنه غمبار روزگار ما و جنگ جهانی دوم باشد. امیدوار هستم از این جنگ درس عبرت بگیریم. در بین مردم باید صلح و تفاهم باشد. من به آلمان اعتقاد دارم. او را ساعت دو و ۴۵ دقیقه بامدادان به دار آویختند.
منبع:
جان کری. ترجمه: علی اکبر قاضی زاده. تجربه های ماندگار در گزارش نویسی