چرا شجریان ماندگار است؟

چرا شجریان ماندگار است؟

لباس دونی: زادروز خسرو آواز ایران، بهانه ای جهت بررسی راز ماندگاری اوست.



«خون می خورم از این كه شجریان را از لحاظ فنی و جایگاه اجتماعی، تا این حد تقلیل داده ایم و تصور می نماییم كه با تقلید صدا، طرز خنده و سخن گفتن محجوبانه، نگاه از گوشه چشم و ادای نت های اوج و بعضاً راه گردانی ها و شیوه رفتارش با وقایع اجتماعی عصر و نظیر به او نزدیك شده ایم و در عِداد شاگردان و پیروانش قرار گرفته ایم. لازم است باور نماییم كه ما در طول تاریخ فقط به یك شجریان نیاز داشته ایم و بابت این نعمت، سر بر آستان حق ساییم.»

سعید شفیعیون، مدرس زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه اصفهان و شاگرد استاد شجریان گوینده این جمله هاست. وی در گفت وگوی خود با خبرنگار ایسنا، از جایگاه والای محمدرضا شجریان در موسیقی ایرانی سخن گفته و شاكیان او را مورد خطاب و عتاب قرار داده است. در متن پیش رو، مشروح سخنان او را از نظر می گذرانید.

وجه تمایز شجریان

برخلاف سایر خوانندگان كه عموماً تك ژانری هستند، شجریان از لحاظ فنی چندبعدی است؛ مثل سعدی كه از غایت مهارتش در آفرینش انواع آثار ادبی، استاد سخن نامیده شده است. در واقع طول و عرض كاری شجریان و به اعتباری كم و كیف آن، نسبت به بقیه برجسته تر و متنوع تر است. او خواننده ای است كه كارش را در مقام خواننده رسمی از برنامه های رادیویی گل ها شروع كرد و با هوشمندی و علاقه بسیار و البته صداقت هنری با اتفاقات و اقتضائات عصر همراه شد.

شجریان در آغاز مانند جوی لجوجی، نجواكنان راه خودرا طی كرد و سپس شبیه آبشاری نعره كشان با سر و سینه، پتك بر راه های سنگلاخی پیش رویش زد و بنا بر این هنرش در طول زمان و تحولات اجتماعی و تاریخی بسیار صیقلی و زلال شده، تا جایی كه «آیینه ای برای صداهای» ملت ایران گشته.

او و فرصت طلبی؟ دورش باد

شجریان خودرا به یك هنرمند عالی و استاد كامل موسیقی دان بودن -كه خود جایگاهی بس بلند است- محدود نكرد و در سلوك مردافكنش، سرانجام به متر و معیاری برای آنان كه به دنبال هنری بودند بدل شد تا بتوانند با این معیار، ضمن به رخ كشیدن تاریخ و فرهنگ متعالی ایران در میان سایر فرهنگ های جهانی، به صورتی توانایی در تزكیه و ارتقای روح جامعه در روزگار وانفسای معاصر و هجوم هنرها و افكارِ سطحیِ عامه شكار دست یابند. او توانست صدای بیان دردهای آن جامعه و تسكین آنها باشد.

بعضی از همیشه شاكیان شجریان، كه از پشت شیشه كبود برج عاج خود به او می نگرند، این سلوك طاقت فرسا در راه خطیر پیچاپیچ را به تمامی، چرخش و فرصت طلبی استاد تعبیر می كنند؛ مثل اجراهای موسیقی های حماسی اجتماعی در آغاز انقلاب ایران و گویا توجه ندارند كه این حركتِ گروهی از موسیقی دانان دانش آموخته بود كه از مدت ها پیش یكدیگر را پیداكرده و در كنار هم كارهای جدی فخیمی به یادگار گذاشته بودند.

به فرض محال این دعویِ تغییر مسیر آنی و غیرقابل قبول در باب استاد صدق كند، به قول مولوی«صوفی ابن الوقت باشد ای رفیق». اغتنام وقت و درك موقعیت برای هنرمندی كه خودرا متعهد به اصولی می داند كه یكی از آنها پاسداشت ایران و نیز توجه به آمال و ایده آل های اجتماعی و ذخایر فرهنگی و هنری آن است، جز خیروبركت چه می تواند به دنبال داشته باشد؟

كاری كه شجریان و یارانش كردند...

شجریان و یارانش در گذر از تحولات پرشتاب انقلاب، متعهدانه و با شكیب و تأمل بیشتری به عناصر فكری و فرهنگی ایران و افزایش امكانات موسیقی ایرانی برای تأثیرگذاری بیشتر آن بر جامعه و حتی گسترشش به بیرون از مرزهای جغرافیایی ایران كوشیدند. به واقع این جریان در موسیقی ما كه سردارانش لطفی، مشكاتیان، علیزاده و... بودند، خودرا از التهابات روز رها كردند و متأملانه وجوه عواطف انسانی را سرمنزل مقصود خود قرار دادند و حركت را در كنار دغدغه های فنی و هنری از سطح جامعه به عمق فرهنگ ایرانی و انسانی آغاز كردند.

پس بااینكه شجریان در این حوزه، نقش شاخص داشت؛ اما خود در این ظرف قرار داشت و در كنار سلحشوران دیگر، رزم می كرد.

شجریان؛ اسطوره فرهنگی ایران

او دست كم موسیقی آوازی ایرانی را از مرزهای داخلی به بیرون گسترانید و اعتمادبه نفس بیشتری نصیب این هنر اصیل كرد و البته مایه این كار را به درستی فراهم نموده بود؛ هم از باب كسب دانش و مهارت و محتوای موسیقایی از بهترین بزرگ استادان موسیقی روزگارش و هم مهم تر از آن، مجهز شدنش به بهترین سرمایه های تاریخی و فرهنگی، یعنی كلام ابرشاعرانی چون حافظ، سعدی، مولوی، عطار، خیام و...

این شگرف كاری ها در كنار پشتوانه های عظیمی كه شجریان در طول این سال ها از شناخت ادب و موسیقی ایران پیداكرده بود؛ در كنار توجهش به جامعه و خصوصیات آن كه بعضی را از اهل معرفت، حتی به درس آموخته بود، به یك بار او را به یك اسطوره فرهنگی ایرانی تبدیل كرد.

بخت یاری شجریان در مصاحبت با استادان بزرگ موسیقی و ادبیات و شوق مفرط او به آموختن ظرایف دقیق از آنها، او را امروز در شمار سایر اساطیر فرهنگی ایرانی قرار داده است و چندان اغراق نیست كه نقش و جایگاه او را شبیه فردوسی و حافظ بدانیم با این تفاوت كه شجریان این توفیق را داشت و دارد كه این جایگاه را در دوره حیات خود بیابد و درك كند و البته امیدواریم با گذشت زمان همچنان این وجه برای او همچون آن بزرگان بماند.





راز مانایی شجریان

راز نیل به این جایگاه و مانایی شجریان، كسب هم زمان سه عنصر استعداد (توانایی و هوشمندی)، تلاش و مهم تر از همه صدق هنری است و سلوك هنری شجریان در طول زمان، ضمن برخورداری از خودآگاهی بسیارش، در حد عجیبی طبیعی و ملموس است.



اگر به تلاش های هنری شجریان دقت نماییم، می بینیم كه همیشه نگاهش دورتر از جایی بوده كه در آن قرار داشته است و این پارادوكس عجیبی كه در كارهای استاد به چشم ژرف بینان می آید و در حقیقت همه بزرگان تاریخ ما داشتند، سبب فهم غلط منتقدان عصبی او شده است؛ یعنی از طرفی این مرد در اكنونِ خویش به تمامی غرق كارش بوده و به قول روانشناسان از ذهن آگاهی كاملی بهره مند بوده و درعین حال همیشه حواسش به تأثیرات آن در زمان دورتری بوده است. این چیزی است كه دلیل ماندگاری اثر و به تبع آن، صاحب اثر در دل قرون و اعصار می شود.

تلاشِ برخاسته از تعهد درونی

فردوسی سی سال در زاویه خانه خود با هزار سختی و تنگدستی نشست و تمام هستی اش را آرش وار در كمان سرودن شاهنامه گذاشت، بی آنكه متوجه غلت زدن افرادی مثل عنصری و عسجدی در منال و مقام دون دنیای دنی باشد و سرانجام، به قول حسین مسرور در خطابش به فردوسی:

«اگر بیمت از طعنه عنصری است / زمانه نشسته پی داوری است

سخن هایتان یك به یك گوش كرد/ تو را ماند و او را فراموش كرد»

خنده آور است كه می بینم، شاكیان خشمناك او دلیل توفیق شجریان در كسب این مرتبه رشك انگیز را شرایط حاكم بر تاریخ ایران در این چند دهه، عنوان می كنند و اعتقاددارم تلاش های عجیب وغریب این مرد، تصنعی نبوده و ناشی از تعهد درونی این هنرمند اول به خودش بوده است.

چند نكته با مقلدانِ شجریان

امروز تمام اهتمام مان در تجلیات هنری مان، تقلید اشكال فعالیت های هنری و اجتماعی او و حتی درآوردن ادای ظواهر خَلق و خُلق او شده است، تا مگر به این وسیله، جای او را در دل مردم، تصاحب نماییم و ابداً هم فكر نمی نماییم كه آخر، كجای صدا و سیما و اطوار و رفتار ما شبیه به اوست. توفیق شجریان و امثال او بر سر زبان بودنشان نیست كه در بین جان مردمان بودنشان است.

یك لحظه با خود خلوت نمی نماییم كه آنچه شجریان را شجریان كرد، نه شهرت او كه محبوبیتش است و اصل محبوبیت، در اصل در ید خداوند «تعز من تشاء و تذل من تشاء» است؛ وگرنه شهرت را برادر حسود حاتم طایی با پلید كردن چاه زمزم هم به دست آورد! ازنظر من اینان كه به هر قیمتی به دنبال دیده شدن و به قول اینستابازان جذب فالوئرند، یادآور این قول شاعرند كه فرمود:

«طاعت از دست نیاید گنهی باید كرد/ در دل دوست به هر حیله رهی باید كرد»

جاده آینده را كور نكنیم

از بدترین خصوصیات مؤكّد تاریخی ما ایرانیان، بت واره پرستی و جزم اندیشی در باب گذشته و آینده است. چقدر سركیف می شویم وقتی جاده آینده خودمان را كور می نماییم و تصور می نماییم كه مثلاً دیگر فلان چیزی كه در گذشته داشتیم و یا الان داریم در آینده تكرار نمی شود؟ البته با این كار از خود سلب مسؤولیت هم كرده ایم و بساط پخته خواری خودرا گسترده ایم. شرایط تاریخی و وقایع تلخی كه بر سر این ملت در ضمن زمان رفته، می تواند تا حد زیادی یكی از توجیهات این تفكر باشد، ضمن اینكه ما عاشق بت سازی و معشوق تراشی هستیم.

افرادی هستیم كه از دیدن توانایی های زایای خود و اقتضائات زمانمان ناتوانیم و چنین می شود كه برای استادان مقلدمان هم دل غشه می نماییم و دنبال این هستیم كه چه كسی بهتر دیوان حافظ را جواب گفته، چه كسی سر جای صدای شجریان خوانده است؟ و فكر نمی نماییم اگر حافظ هم چنین می اندیشید، پس از سعدی، در درازای زمان مجال حضور نمی یافت و همین طور شجریان بعد طاهرزاده و تاج و بنان كجا می توانست با این تفكر بقا بیابد؟

قهقهه مرگ می زنم، وقتی می بینم یك جوان تازه از خان و مان گریخته ترانه خوان در كمند كلیپ و كانال افتاده و چندین مقلد و بدل در این طرف و آن طرف پیداكرده است.

اگر شجریان می خواست در جامعه امروز رشد كند، چه راهی را انتخاب می كرد؟

امروز باید بیشتر از اصول فنی شجریان، قواعد فكری او را كشف نماییم و ببینیم اگر شجریان می خواست در جامعه امروز رشد كند، چه راهی را انتخاب می كرد و در كجا قرار می گرفت؟ تنها ذره ای تأمل در این خصوص مانع می آمد كه ما در تلویزیون شاهد دعای تحویل خواندن برخی عزیزانی شویم كه خودرا در قیاس با استاد می گذارند و فكر می كنند چقدر زود، دیرشان شده است.

در نظر داشته باشیم شجریان زمانی در موسیقی ایرانی فعال بود كه هم شاگردی هایش به خاطر نیازهای روز جامعه، هم با شهرت بیشتری در رسانه ها حضور پیدا می كردند و هم محبوبیت ظاهری بیشتری داشتند اما او به این سطوح راضی نمی شد و مرتباً در ریشه ها حركت می كرد. «نهنگ است آنكه با دریا ستیزد / ز آب خرد، ماهی خرد خیزد»

خود را دریابیم

خون می خورم از این كه شجریان را ازلحاظ فنی و جایگاه اجتماعی تا این حد تقلیل داده ایم و تصور می نماییم كه با تقلید صدا طرز خنده و سخن گفتن محجوبانه، نگاه از گوشه چشمش و ادای نت های اوج و بعضاً راه گردانی ها و شیوه رفتارش با وقایع اجتماعی عصر و امثالهم به او نزدیك شده ایم و در عِداد شاگردان و پیروانش قرار گرفته ایم. لازم است باور نماییم كه ما در طول تاریخ فقط به یك شجریان نیاز داشته ایم و بابت این نعمت سر بر آستان حق ساییم. ما را فقری اگر هست در خودباختگی و نایافتگی خویشتنمان است و بس.




منبع:

1398/07/02
21:13:22
5.0 / 5
5329
تگهای خبر: هنر , هنرمند
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۸ بعلاوه ۳
لباس دونی