درباره منوچهر ستوده

درباره منوچهر ستوده

با عنایت به سال ها بیابان گردی و کوه نوردی و جنگل رَوی های پژوهشی استاد منوچهر ستوده و با در نظرگرفتن غربت کتاب خوانی در روزگار کنونی، پُربیراه نیست اگر در وصف استاد منوچهر ستوده بگوییم و بنویسیم: مردی که بیابان ها، کوه ها، رودها و جنگل های ایران او را بیشتر از مردم ایران می شناسند.



مرحوم استاد منوچهر ستوده یکی از پژوهشگرانِ نامدارِ و کم نظیرِ هم روزگارمان است که توانست با جهادِ عالمانه و عمری تحقیقِ میدانی و کتابخانه ای، بین سه رشته زبان و ادبیات فارسی، تاریخ و جغرافیا پیوند برقرار سازد. او دانش آموخته‌ی رشته‌ی زبان و ادبیات فارسی بود، اما از همان دوران تحصیل نسبت به تاریخ و جغرافیای این سرزمین هم دغدغه مند بود و این را میتوان حتی از رساله‌ی دکتری وی که آنرا تحت نظر و اشراف علمی مرحوم استاد بدیع الزمان فروازنفر، تدوین کرده و «قِلاع اسماعیلیله در رشته کوه های البرز» نام دارد، به خوبی دریافت.

وصیت استاد فروزانفر به منوچهر ستوده

استاد منوچهر ستوده، حدود صد و سه سال عمر کرد و به یقین میتوان سالهای طولانیِ زندگانی او را یکی از مصداق های «عمرِ بابرکت» دانست؛ عمری که همه در راه خدمت به فرهنگ و ادب این سرزمین سپری شد. استاد، خود در مجلسی که برای تجلیل از وی تدارک دیده شده بود، انگیزه‌ی عمری مجاهده‌ی علمی خود را در نهایتِ تواضع، این گونه بیان کرده است:

«وقتی خویش را با ادب شناسانِ گذشته قیاس می کنم، من بنده کاری را که در شأن ادب فارسی باشد، انجام نداده ام. به یاد دارم که در یکی از شبهای سال ۱۳۴۰ که به اتفاق دوست بی ریا، مصطفی مقرّبی، خدمت استاد بدیع الزمان فروزانفر بودیم، بعد از آنکه از هر دری سخنی رفت و حدیث ما هم به پایان نرسیده بود، استاد فرمودند ما مهمانیم و رفتنی؛ پاسبانی و نگهبانی ادب و زبان فارسی را به عهده‌ی شما می گذاریم و می رویم؛ شما به قدر وُسعِ خود کوتاهی نکنید. برای اجرای این نصیحت و وصیّت، این ناچیز به کنجی نشست و در به روی غیر بست و از لهو و لعب دوری جست و دست از آنها شست تا وقت بیشتری پیدا کند و صرف مطالعه و تحقیق نماید. درنتیجه توانست حدود ۵۵ مجلد کتاب تألیفی، تصنیفی و تصحیحی به وجود آورد و این کار، با گرفتاری های روز افزون، از توان و قدرت یک تَن بیرون است. اگر کاری در این حوزه انجام شده است. مرهون لطف الهی و مدیون فضل نامتناهی او است». [۱]

مردی که ادبیات فارسی و تاریخ و جغرافیا را به هم پیوسته است

به نام این آثار که بخشی از کتاب هایی است که استاد منوچهر ستوده آنها را تصحیح کرده، بنگریم: «حدود العالم مِنَ المشرق الی المغرب و عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات» اثر محمد بن محمود بن احمد طوسی، «جغرافیای اصفهان» اثر حسین بن محمدابراهیم تحویلدار، «تاریخ گیلان و دیلمستان» از سید ظهیرالدین مرعشی؛ «مهمان نامه‌ی بخارا» به خامه‌ی فضل بن روزبهان خُنجی، «تاریخ بدخشان» از میرزا سنگ محمد بدخشی، «نصف جهان فی تعریف الاصفهانِ» محمدمهدی اصفهانی، «تاریخ رویان» اثر محمد اولیاءالله، «احیاء الملوک» (در تاریخ سیستان) و «هفت کشور یا صُوَر الاقالیم».



این کتاب ها، همگی مربوط است به تاریخ و جغرافیای ایرانِ بزرگ که از خواندنِ نام خیلی از این آثار هم میتوان به مبحث و محتوای آنها پی برد. درواقع یکی از مهم ترین نمودهای پیوندی که استاد ستوده بین سه رشته‌ی زبان و ادبیات فارسی و تاریخ و جغرافیا برقرار کرده، در همین دست آثار نمودار است. ستوده با آنکه در زبان و ادبیات فارسی و تسلط بر فنونِ گوناگونِ آن، همچون بدیع و بیان و عروض و سبک شناسی و تاریخ ادبیات و امثالِ آنها، «استاد» بود و می توانسته مانند هر مصححِ استادِ دیگری، متن های غنایی، تعلیمی و حتی عرفانیِ ادب فارسی را هم تصحیح کند، اما تمرکز خویش را بر روی تصحیح آثار جغرافیایی و تاریخیِ زبان فارسی نهاده است. او حتی وقتی به سراغ تصحیح یکی از دیوان های شعری رفته، گویی عنصر جغرافیا را اولویتِ نخستِ گزینش خود قرار داده؛ ازاین رو است که به سراغ تصحیح دیوان یکی از نامدارترین شاعرانِ مازندرانی، یعنی امیر پازواری رفته است.
از راست: محمدرضا شفیعی کدکنی، محمد اسلامی، ایرج افشار، منوچهر ستوده، هوشنگ دولت آبادی
جایگاه والای ستوده در جغرافیای تاریخی و ادبی ایران آن چنان است که محمدرضا شفیعی کدکنی، مدرس و پژوهشگر نامدار زبان و ادبیات فارسی، درباره‌ی او گفته است که «اشخاصی که در نسل های آینده در حوزه‌ی جغرافیای تاریخی ایران بزرگ به مطالعه بپردازند، پژوهشها و مدارکی که توسط استاد دکتر منوچهر ستوده فراهم آمده است، مهم ترین مدارک تحقیقاتشان را در آینده تشکیل خواهد داد. تصور نمی کنم که در سده ما هیچ فردی در حوزه‌ی جغرافیای تاریخی ایران بزرگ به تنهایی به اندازه‌ی دکتر ستوده کار بزرگ و ماندنی انجام داده باشد». [۲]

عشق به دیارِ آبا و اجدادی

اگر قدری جزوی تر به آثارِ تصحیحیِ منوچهرخان ستوده بنگریم، در می یابیم که استاد گویی معیارِ دیگری هم در گزینش بعضی از آثار برای تصحیح داشته؛ و آن عبارت است از عشق و علاقه‌ی او به دیارِ پدری. درست است که استاد ستوده در محله‌ی عودلاجان تهران به دنیا آمده و در این شهر بالیده و در دبیرستانِ البرز (کالج آمریکایی ها) درس خوانده و تحصیلاتِ عالیه را هم در دانشسرای عالی و دانشگاه تهران پی گرفته و در همین دانشگاه هم سال ها تدریس کرده، اما با همه‌ی اینها، خطه‌ی پدریِ او، نورِ مازندران بود و او خویش را یک مازندرانی می دانست و به نوارِ ساحلی دریای مازندران دلبستگیِ تمام داشت. همین دلبستگی هم بدون شک مشوق استاد در تصحیح آثاری بوده که با جغرافیا و تاریخ نواحی مازندران و گیلان پیوند داشته است؛ همچنان که خود در گفت وگویی بر این نکته تاکید کرده است:

«بنده تمایلم به موطن خود و پدری ام بود. اصلیت ما از نور مازندران است. ازاین رو علاقه داشتم که هرچه این خطه تاریخ و جغرافی دارد، تصحیح و چاپ کنم. اتفاقاً دکتر پرویز ناتل خانلری هم که خود اصالتاً از اهالی ناتل نور بود، به ریاست بنیاد فرهنگ ایران انتخاب|شد. ایشان هم به چاپ کتاب درباره این منطقه علاقه مند بود. در دانشکده‌ی ادبیات به من پیشنهاد کرد تا روی تمامی نسخه هایی که در ارتباط با منطقه است، کار کنم و ایشان چاپ کند. ما هم افتادیم، توی خط نسخه های خطی». [۳]



در گذشته بیشتر و امروزه، کمتر دیده و شنیده شده است که بعضی از افرادی که از روستا یا شهرستانی کمتر برخوردار راهی پایتخت می شوند تا دانشی را در سطحی عالی بیاموزند یا اینکه حرفه و صنعتی را پیشه کنند، به این امید غمِ غربت و زهرِ دوری از عزیزان را به جان بخرند که سال هایی بعد بتوانند با دستی پُر از دانش یا ثروت به ولایت مادری بازگردند و برای زادگاه خویش کاری کنند و به هم دیاری های خود خدمتی نمایند. البته تصوّر مرسوم درباره‌ی این گونه خدمت ها به زادگاه اغلب چنین بوده، که فرد می خواسته پزشک شود یا معلم شود یا ثروتی به دست آورد تا از طریقِ آن بتواند کارخانه ای برپا کند، اما بزرگ مردی چون استاد ستوده با آثاری که درباره‌ی تاریخ و فرهنگ و جغرافیای خطه شمال پدید آورده، به خوبی نشان داده است که آدمی با کاغذ و قلمی که به جوهرِ عشقِ به زادگاه می نویسد هم میتوان به خطه‌ی آبا و اجدادی خویش خدمت کند؛ خدمتی ماندگار که «از باد و باران نیابد گزند».

به جز تصحیح ها، البته در کتاب های فرهنگِ واژگانی هم که مرحوم استاد ستوده پدید آورده، نقش و نشان جغرافیای تاریخی نمودار است. استاد ستوده کتاب های «فرهنگ گیلکی، فرهنگ سمنانی، فرهنگ نایینی و فرهنگ کرمانی» را با عنایت به واژه ها و اصطلاح های موجود در گویش های محلی پدید آورده است.

پژوهشگرِ بیابانی

استاد ایرج افشار یکی از مفاخر فرهنگ و ادب ایران زمین است و از آن «نادره کارانی» بشمار می رود که عمر بابرکت خود را در راه حفظ و معرفی آثار ادب فارسی و فرهنگ ایرانی صرف کرد و هرچه کوشید، همه خدمت به وطن بوده است. آن دانشی مرد هم از دید پویندگی در وجب به وجبِ خاکِ میهن و بازدید از علائم تاریخی، فرهنگی و طبیعیِ برجای مانده از روزگاران پیشین، روحیه ای همچون خلق و خوی استاد منوچهر ستوده داشت و همین تشابه، سبب شده بود که در خیلی از گلگشت های وطنی، ایرج افشار هم در کنار منوچهر ستوده باشد.

ایرج افشار در مجلسِ تجلیلی که در سال ۱۳۷۷ به همت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برای استاد ستوده برگزار شده بود، یارِ دیرینِ خویش را «ستوده‌ی بیابانی» خوانده بود و درباره‌ی این نحوه خطاب قرار دادنِ منوچهر ستوده اظهار داشته بود: «مناسبتش این است که بیشتر ساعاتی را که من با او بوده ام، در بیابان ها بوده است؛ بر ستیغ کوه ها، روی بهمن ها، میان سیلاب ها، کنار دریاها، رودها، دره ها یا راه ها، گردنه ها، کَفَرها، جلگه ها، دشت ها، کویرها و بسا که بر سر پرتگاه ها، یال ها، چال ها، لت ها [۴] و کمرکش ها. اوقاتی هم که به دور از این مظاهر و عوارض طبیعی با هم بوده ایم، در قلعه ها، گورستان ها، کاروانسراها، بقعه ها، خرابه های پیشینه‌ی ایران و اَنیران [۵] گذشته است. یک روزه، چند روزه، یک هفته و دو هفته، حتی نزدیک به دو ماه؛ چندین سال تابستان ها را با هم در کوهسار لورا که پشت همین کوه های شمالی تهران و به پای پیاده، دو منزلی از اینجا است، گذرانده ایم و همین سال جاری هم؛ «چه بِه از لذت هم صحبتیِ دانایی».
استادان ایرج افشار و منوچهر ستوده
این را بدانید که او این همه راه ها و کوره راه ها را با جوهر ایران دوستی و خمیره‌ی طبیعت خواهی و به شور و شوق ایران شناسی گذرانیده است. پژوهش های ایرن شناسیِ ستوده نخست با گردآوری و نشر فرهنگ گیلکی که یک یک واژه های آنرا از زبان مردم گیلان برگرفته بود، شروع می شود. اما با انتشار «قلاع اسماعیلیه» که رساله‌ی ریاست دریافت درجه‌ی دکتریِ او زیر نظر تیزبین و بدیع نگرِ فروزانفر انجام شد، به جامعه‌ی علمی ایران که در آن ایام تقریباً منحصر به دانشگاه های معدود ایران می شد، نشان داد که کارش در تحقیق، تنها پایه و مایه‌ی بیابانی ندارد. او متون پیشینه و اسناد دیرینه را از هر دست، شامل محلوک و مسکوک و صُکوک [۶] و هرگونه منقور [۷] و منقوش و مسطور را که در فراخنای وطنش و در زوایای کتابخانه ها و گنجینه ها دست یاب است، می شناسد و آمادگیِ درست و روشمند دارد برای آنکه در زمینه‌ی جغرافیای تاریخی به تیزگامی و با توانایی علمی پیش برود». [۸]

بسیاری از ما کم یا بسیار، به سفرهایی با خودرو، موتورسیکلت، هواپیما، قطار یا با کشتی و هواپیما رفته ایم. اما با هر وسیله ای که مسافرت کرده باشیم، درصدِ کمی از ما چه در مسیرِ سفر، چه در مقصد، این کنجکاوی را داشته ایم که به جز تفریح، به جست وجوگری در محدوده‌ی جغرافیایی سفر هم (مسیر و مقصد) بپردازیم. به بیان دیگر، شاید، شمارِ بسیار اندکی از میان هزاران و شاید میلیون ها افرادی که طی سال در ایران به سفر می روند، بروند و از محلی های مسیر یا مقصد درباره‌ی آداب و رسوم، زبان یا گویش و لهجه و هم جاذبه های طبیعی، تاریخی و فرهنگیِ کم ترشناخته شده‌ی ناحیه‌ی زیستشان پرس وجو کنند. اما استاد منوچهر ستوده این گونه نبود. او که عمری را در مسافرت گذرانده بود، همه چیز را در مسافرت به دیده‌ی تحقیق می نگریست. ازاین رو است که یارِ همراهش، روان شاد استاد ایرج افشار در وصف او این گونه گفته است:

«او به هر سنگ تاریخ داری که چند منی خاک و خاکروبه بر آن انباشته بود و نشانی از آنرا در بیغوله ای می یافت، چنان می نگریست که گویی کتاب درشتناک «تجزیة الامصار و تزجیة الاعصار» [۹] را به خواندن گرفته است. به هر راهِ ناشناخته ای که درمی افتاد، به یادِ آن می افتاد که شاید تیمور هم از این راه گذر کرده باشد. در قلعه ها و کاروانسراهای ویرانه ای که به خوردنِ ماحضری می نشستیم، از مسیر سپاهیان و مَعبرِ کاروانیانِ قدیم و نحوه گذرشان در آن ناحیه می گفت و اگر نام آنان را در سَنَدی دیده بود و نشانی از آنها در کتابی خوانده بود، به یاد می آورد.... جغرافیای تاریخی برای ستوده علمی است، جذاب تر و مهم تر از تاریخ. او از تاریخ، جغرافیای تاریخی می آفریند. در جغرافیای تاریخی مقامِ هر سرزمین و طبیعتِ آن و آثاری که فعالیتهای ساکنان آنجا برجا گذاشته اند، هر یک را به درستی در جای خود قرار می دهد؛ رود، کوه، بیابان و شهر در صفحات تواریخ ذکرشان هست، اما وصفشان و سرگذشتشان به صورت مُوَبّب نیست.
استادان ایرج افشار و منوچهر ستوده
وقتی قلمروهای دست به دست گشته در تاریخ را به چشمِ سیر و سیاحت می بیند، درست درمی یابد که فلان حادثه به کدام مناسبت در فلان موضع روی داده است و فلان قوم چرا در فلان کوه نشمین داشته اند. برای ستوده قطعی است که تا موّرخی وضع اقلیمی و طبیعی و پیوند راه های گذشته و تناسب قرارگرفتن قلعه ها و آبادی ها را به یکدیگر به چشمِ سَر ندیده باشد، برپایه کتاب، متن و نقشه دشوار است که چنان که باید از گیجی و گنگی به در آید. ستوده با این اعتقاد بوده که هم جغرافیای تاریخی تدریس می کرد و هم نوشته های علمی این رشته را در زبان فارسی چه به صورت تحقیقات تازه‌ی خودش، چه تصحیح متون پیشینیان دامنه دار ساخت. گزافه نیست اگر بگویم که دست کم یکصدهزار کیلومتر تنها من با او هم نشین و هم قدم بوده ام، پیاده یا سواره (با هوا کار ندارم)، در ایران و سراسر فرنگ و سرزمین های سند و آناتولی». [۱۰]

از آستارا تا استارآباد

یکی از نامی ترین آثارِ تألیفی استاد منوچهر ستوده، مجموعه‌ی ۱۰ جلدی «از آستارا تا استارآباد» است. این اثر گران سنگ میوه و نتیجه‌ی چند دهه پژوهش و کوه پیمایی و دره نوردی و این سو و آن سو رفتن های استاد منوچهر ستوده در حد فاصل نوارِ ساحلی غرب تا شرق دریای مازندران است. این مجموعه دربردارنده‌ی عکس ها، نقشه ها و گزارش های ارزشمندی است از طبیعت، اجتماع، تاریخ و فرهنگِ بخشی از ایران که در محدوده‌ی سه استان گیلان، مازندران و گلستان جای گرفته است.

جلد نخستِ این مجموعه که فراهم آمدنِ آن با زحمت و مرارت و صدالبته پشتکارِ عاشقانه‌ی منوچهر ستوده، ممکن شده، در سال ۱۳۴۹ انتشار یافته است. استاد در مقدمه‌ی جلد نخستِ این کتاب که به آثار و بناهای تاریخی گیلان اختصاص دارد، به زبان اشاره از بخشی از گرفتاری های این تحقیق میدانیِ دامنه دار پرده برداشته و در اینباره نوشته است: «سه سال پیش که انجمن آثار ملّی به فکر افتاد، اطلاعاتی درباره‌ی آثار باستانی و بناهای تاریخی حاشیه‌ی دریای خزر گردآوری و چاپ کند، قرعه‌ی فال به نام من دیوانه زدند و مرا مأمور انجام این کار کردند. نگارنده در تابستان همان سال به نواحی کوهستانی روی آورد و یکی دو ماه در دیلمان، کلاراستاق، نور، کجور و لاریجان به گردآوری و مطالب، عکس برداری و نقشه کشی خواندن کتیبه ها و سنگ های قبور قدیمی پرداخت. معلوم شد که اگر روزی این کار سامانی پذیرد و آنچه ننوشته اند، نوشته شود، مثنوی هفتاد من کاغذ شود». [۱۱]



به هر روی منوچهر ستوده عزم جزم می کند و پای در راهِ کوه ها، دره ها و جنگل ها می نهد. همچنان که خود نوشته است، «در این سفرها، همواره توفیق رفیقِ راه نبود. همین قدر بگویم که برخوردها، سوءظن ها و محبت های افراد، در ذهن نگارنده اثری محونشدنی برجای گذاشته است. یکی پیش می افتاد و به دورترین نقطه راهنماییم می کرد؛ یکی مرا تعزیه خوان می دانست؛ دیگری گنج گیر می خواند. چهارمی می اظهار داشت که برای خرید زیرخاکی آمده است. پنجمی مرا مأمور اداره‌ی اوقاف می دید و از کمی زائر و نذر و نیاز می نالید؛ «هر کسی از ظنّ خود شد یار من». دو سه بار کار از گفتگو به مجادله و مخاصمه کشید، به ژاندارمری محل پناه بردم و از معرفی نامه و سفارش نامه هایی که انجمن داده بود، استفاده کردم.

گاهی در حوش کار گرفتار بارندگی می شدم و از کار بازمی ماندم. یک مرتبه بعد از باران خوردنِ فراوان، خویش را به ماشین رساندم؛ سیلاب داخل اتاق و موتور آن شده بود و همین مساله مرا دو سه روز معطل و سرگردان کرد. در سفری که به اتفاق مهندس پرویز فروزی برای نقشه برداری به قلعه رودخان می رفتیم، از بالای پُلی چوبین که به عرض چهل سانتی متر و به طول سی متر بود، با سر به داخل آب افتادم و غوطه ای چند خوردم. آب در دوربین عکاسی اثر کرد و آنرا از کار انداخت. دفتر بزرگ یادداشت هم روی آب می رفت که همراهان و رهنمایان آنرا گرفتند. گرمای روزهای تابستان، نبودن آب گوارا و حمله‌ی حشرات متعدد در شب، از گرفتاری های جانفرسای جلگه‌ی گیلان است.

شرح این هجران و این خون جگر /// این زمان بگذار تا وقت دگر

با این همه نگارنده مدعی نیست کار مطالعه و بررسی خاک گیلان را از نظر آثار و بناهای تاریخی تمام کرده است...». [۱۲]



دریغا که استاد ستوده دیگر نیست؛ مردی که بدون شک البرز استوار دلتنگِ او است. با عنایت به سال ها بیابان گردی و کوه نوردی و جنگل روی های پژوهشی استاد منوچهر ستوده و با در نظرگرفتنِ غربتِ کتاب و مطالعه در روزگار کنونی، پُربیراه نیست که اگر در وصف استاد منوچهر ستوده بگوییم و بنویسیم: مردی که بیابان ها و کوه ها و رودها و جنگل های ایران او را بیشتر از مردم ایران می شناسند.

ارجاع ها:

۱. «آشنایی با مصححان و محققان: منوچهر ستوده»؛ سخنرانی استادان منوچهر ستوده و ایرج افشار؛ مجله آینه میراث؛ پاییز ۱۳۷۷، شماره ۲؛ ص ۸۵.

۲. «استاد منوچهر ستوده»؛ محمدرضا شفیعی کدکنی؛ مجله بخارا؛ خرداد و تیر ۱۳۹۲، شماره ۹۳؛ ص ۳۳۸.

۳. «گفت وگو با دکتر منوچهر ستوده»؛ گفت وگوی ناصر افشارفر با استاد منوچهر ستوده؛ مجله‌ی رشد آموزش تاریخ؛ پاییز ۱۳۸۶، شماره ۲۸؛ ص ۶.

۴. لت به مفهوم دامنه کم شیبِ کوه و دره است.

۵. غیرِ ایران و غیرِ ایرانی را «انیران» گویند (رک: لغت نامه‌ی دهخدا. «انیران»).

۶. محلوک یعنی مسوّده و سیاهه؛ هم به مفهوم چرک نویس و پیش نویس است و هم به مفهوم دستخط. مسکوک هم یعنی سکه زده شده و مراد از آن، همان پولِ فلزی است. صُکوک هم جمع صَک است و به مفهوم سند و چِک و حواله و قباله.

۷. از ریشه «نَقر» است و به مفهوم کَنده شده و کنده کاری شده. در اینجا منظور از منقور، چیزهای حکاکی شده، همچون کتیبه های سنگی است.

۸. «آشنایی با مصححان و محققان: منوچهر ستوده»؛ سخنرانی استادان منوچهر ستوده و ایرج افشار؛ مجله‌ی آینه‌ی میراث؛ پاییز ۱۳۷۷، شماره ۲؛ ص ۸۱ و ۸۲.

۹. نام کتابی است تاریخی و به نثر متکلّف از شرف الدین عبدالله بن فضل الله شیرازی معروف به وصّاف الحضره که آنرا در سال ۶۹۷ هجری قمری در تاریخ ایلخانان مغول نگاشته است.

۱۰. همان. ص ۸۲ و ۸۳.

۱۱. «از آستارا تا استارآباد»؛ منوچهر ستوده؛ تهران: انجمن آثار ملّی؛ ۱۳۴۹؛ ج ۱، ص یک.

۱۲. همان. ص دو و سه.


1400/01/13
22:34:23
5.0 / 5
1280
تگهای خبر: آموزش , خرید , دامن , سفر
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۷ بعلاوه ۳
لباس دونی