نگاهی به ارزش ادبی نهج البلاغه

نگاهی به ارزش ادبی نهج البلاغه

به گزارش لباس دونی، نهج البلاغه را یکی از کتاب های مهم بلاغت می دانند.


به گزارش لباس دونی به نقل از ایسنا، سید شریف رضی نهج البلاغه را در حدود سال ۴۰۰ هجری از گزیده خطبه ها، نامه ها و کلمات قصار امام علی (ع) فراهم آورد.
وی در وجه تسمیه این اثر می گوید: «آن را نهج البلاغه نامیدم چون که درهای بلاغت را به روی ناظران می گشاید و جویندگان بلاغت را به هدف خویش نزدیک کرده و نیاز معلم، متعلم، مبلغ و زاهد را برآورده می کند.»***
ابن ابی الحدید معتزلی، یکی از بزرگ ترین شارحان نهج البلاغه و از دانشمندان مشهور اهل سنت، می نویسد: «اگر تمام فصحای عرب در مجلس واحدی اجتماع کنند و این بخش (برزخ) از خطبه برای آنها خوانده شود سزاوار است برای آن سجده کنند،... هنگامی که شعرای عرب شعر معروف «عدی بن الرقاع» را شنیدند برای آن سجده کردند چون از علت آن سوال شد، گفتند ما محل سجود در شعر را می شناسیم آن گونه که شما محل سجود را در قرآن می شناسید.»
جاحظ، از ادبای عرب در قرن سوم زمانی که به «قیمهُ کلّ امرءِ ما یُحسِنُهُ» می رسد، چنین می نویسد: «اگر در تمام این کتاب جز این جمله نبود کافی بود، بلکه بالاتر از حد کفایت؛ چونکه بهترین سخن آن است که مقدار کمش تو را از مقدار بسیار بی نیاز کند و مفهومش ظاهر و آشکار باشد، گویی خداوند جامه ای از جلالت و عظمت و پرده ای از نور حکمت بر آن پوشانده که هماهنگ با نیت پاک و فکر بلند و تقوای بی نظیر گوینده اش است.»*
جورج جرداق، نویسنده نامدار مسیحی در بلاغت نهج البلاغه می گوید: «بلاغت، عبارت است از موافقت کلام با مقتضای حال و بر این اساس ملاحظه می شود که نهج البلاغه بلیغ ترین کتاب به صورت مطلق است یا از بلیغ ترین ها به حساب می آید.»**
در کتاب نهج البلاغه از صنایع ادبی همچون کنایه، تشبیه بلیغ، تشبیه مرکب، تشبیه موکد، استعارهمصرحه و استعاره مکنیه، تضاد، سجع متوازی، سجع متوازن، ایجاز و تحذیر استفاده شده است.
مثلاً در نهج البلاغه به کنایه چنین آمده است: «اِلَی أنِ انتَکَثَ فَتلُهُ... وَ کَبَت بِهِ بِطنَتُهُ»(سرانجام رشته هایش پنبه شد و پرخوری او را نگونسار ساخت) که کنایه از پریشانی و نابسامانی است. یا در جای دیگر می خوانیم: «وَ شَمَّرَت عَن سَاق» که کنایه از آماده و فراگیر شدن است.
یا در تشبیه آمده است: «صَدرُ العاقِلِ صندوقُ سِرِهِ وَ البَشَاشَهُ حِبَالَهُ المَوَدَّهِ و الاِحتِمالُ قَبرالعُیوب» (سینه خردمند صندوق راز اوست و گشاده رویی به دام دوستی و بردباری به گور زشتی هاست.) که سینه آزادمردان به صندوق راز و گشاده رویی به دام دوستی و بردباری به گور زشتی ها تشبیه شده است.
یا در جایی که استعاره به کار رفته، می خوانیم: «بِنا اهتَدَیتُم فی الظَّلماءِ، و تَسَنَّمتُم ذُروَةَ العَلیاءِ و بِنَا اِنفَجَرتُم عَنِ السَّراری» (در این جا تاریکی، برتری، شب تاریک آخر ماه به ترتیب استعاره از گمراهی، هدایت و کفر هستند.)
یا در جایی که تضاد به کار رفته می خوانیم: «وُجُودُ و عَدَم، تَحتَ و فَوقَ، اَلأرَضِینَ السُّفلی وُ السَّمَاءِ العُلیا...» که وجود و عدم وجود، تحت و فوق، ارض و سما و هم سفلی و علیا با هم تضاد دارند.
ایجاز هم به فراوانی در نهج البلاغه به چشم می خورد: «قِیمَهُ کُلِّ امرِءِ مِا یُحسِنُهُ» (ارزش هر انسانی به آن چیزی است که به نیکی فرا گیرد.) که جهان بینی، نوع نگرش، و میزان درک و فهم هر فرد در کرامت و ارزش او نقش بسزایی دارد. در جای دیگر هم می فرمایند: «مَن اَطَالَ الاَمَل اَسَاءَ العَمَلَ» یعنی آن که آرزوهای بزرگ داشت(دارد) عمل ناشایست روا داشت(دارد). به عبارت دیگر فردی که آرزوهایی بیشتر از ظرفیت، و توان و استعدادش داشته باشد بطور قطع برای نیل به آن مجبور خواهد شد دروغ بگوید، مرتکب حرام شود، دست به کار خلاف شرعی و عرفی بزند.*
از سویی، کلام امام علی مانند آیات و احادیث نبوی در شعر پارسی از همان آغاز تاثیر داشته است. پارسی گویان دوره های نخستین، از سخن حضرت به واسطه خصوصیت های بلاغی و ادبی بسیار و پرمایه آن، بهره برده اند.
امام علی درمورد صدمه و آفت عام و جدی دنیا می فرماید: «فَکَمْ أَکَلَتِ الْأَرْضُ مِنْ عَزِیزِ جَسَدٍ وَ أَنِیقِ لَوْنٍ، کَانَ فِی الدُّنْیَا غَذِیَّ تَرَفٍ وَ رَبِیبَ شَرَفٍ» (چه بسیارند عزیزانی نازپروده، زیبااندام و گلگون صورت که در خوشی به سر برد و در خاندان های بزرگ اشرافی پرورش یافته و زمین آنها را در کام خود فرو برده است.)
و باز در اینباره خاقانی راست که: «آن نازنینان زیر خاک افکنده چرخنده پاک/ای بس که نالی دردناک اریاد ایشان آیدت» تأمل در رباعیات خیام هم انعکاس مضمون این قبیل سخنان را آشکار می کند؛ «این کوزه چون من عاشق زاری بوده است/ در بند سر زلف نگاری بوده است/ این دست که بر گردن او می بینی/ دستی است که بر گردن یاری بوده است».
«فَاسْتَبْدَلُوا بِالْقُصُورِ اَلْمُشَیَّدَةِ... وَ اَلْقُبُورِ اَللاَّطِئَةِ اَلْمُلْحَدَةِ» (کاخ نشینان که در کاخ های باشکوه زیستند، سرانجام آن قصرهای گسترده را رها کردند و در گور آرمیدند) ناصر خشور با اقتباس از این کلام است که می پرسد: «چند رفتند از آن قصور بلند/ بهتر و برتر از تو سوی قبور؟»
یا امام علی (ع) در نهج البلاغه می فرماید: «فَإِنَّ الْمَوْتَ هَادِمُ لَذَّاتِکُمْ» (مرگ نابودکننده لذت های شماست» در اینباره سنایی می گوید: «چون اجل ناگهان فراز آید/ کار دنیا همه مجاز آید».
و فراتر از این، برپایه گفته آن بزرگوار، آدمی آفریده می شود تا بمیرد و زندگی اش فدای مرگ شود. «وَاعْلَمْ یَا بُنَیَّ أَنَّکَ إِنَّمَا خُلِقْتَ لِلْآخِرَةِ لَا لِلدُّنْیَا، وَ لِلْفَنَاءِ لَا لِلْبَقَاءِ، وَ لِلْمَوْتِ لَا لِلْحَیَاةِ» این مفهوم در شعر فردوسی انعکاس پیدا کرده است: «از آدم درون، تا دم نفخ صور/ چنین بود خواهد ز حکم غفور/ نزاید کس الا که مرده شود/ به خاک سیه در سپرده شود».***
****
*«گذری بر ارزش ادبی نهج البلاغه»، زین العابدین گل صنملو، فصلنامه ادبیات فارسی، سال چهارم، شماره ۱۱.
**«سخنان علی(ع)، نهج البلاغه و متون فارسی»، محمود عابدی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، ۱۳۷۵، شماره ۷.
***«نهج البلاغه و شعر کهن پارسی»، اسحاق طغیانی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه باهنر کرمان، ۱۳۸۴، شماره ۱۷.



1402/01/23
02:11:13
5.0 / 5
395
تگهای خبر: هنر
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۷ بعلاوه ۵
لباس دونی